فیلم سینمایی « ماجرای نیمروز2؛ رد خون» به كارگردانی «محمد حسین مهدویان»در برنامه «بوطیقا» نقد و بررسی شد.
فیلم «ماجرای نیمروز2؛ ردخون» روایتگر عملیات مرصاد در دوران دفاع مقدس است، كه براساس آن پس از پایان جنگ، سازمان مجاهدین تصمیم گرفتند به خاك ایران حمله كنند و...
محمدحسین مهدویان، كارگردان و مستند ساز جوان ایرانی كه در سال 1391 با ساخت فیلمی نیمه مستند به نام « آخرین روزهای زمستان » درباره زندگی شهید باقری توانست توجهات زیادی را به خود جلب نماید و سپس در سال 1394 با بكارگیری همان فرمول فیلمسازی، « ایستاده در غبار » را روانه سینماها كرد كه موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم از جشنواره فیلم فجر شد. و پس از آن « ماجرای نیمروز » را درباره گروهك مجاهدین روانه سینما كرد. آخرین ساخته مهدویان « لاتاری » نام داشت كه با اقبال عمومی در گیشه مواجه شد اما نتوانست نظر مساعد منتقدان را كسب نماید.
قسمت اول « ماجرای نیمروز » برای محمدحسین مهدویان یك موفقیت بزرگ بود. كارگردانی كه توانست سبك و سیاق كارگردانی خود و تاكید بر استفاده از لنزهای واید و در نهایت فرم روایت خود به سبك آثار مستند را به عنوان سبك فیلمسازی اش به مخاطب عرضه نماید و با اقبال عمومی مواجه شود. « ماجرای نیمروز » درباره عملیاتی علیه سازمان مجاهدین خلق بود كه در نهایت به كشته شدن یكی از اعضای ارشد بلند پایه این گروه تروریستی منجر می شد. در قسمت دوم این فیلم كه « رد خون » نام دارد، مهدویان بار دیگر گروه اطلاعاتی فیلم را به سراغ سازمان مجاهدین خلق می فرستد تا اینبار روایتگر عملیات مرصاد باشند كه از جمله مهمترین عملیات های نظامی ایران در روزهای آخر جنگ به شمار می رود.
«ماجرای نیمروز1» و «ماجرای نیمروز2: ردخون» از جمله فیلمهای «سری و دنباله دار»ی هستند كه كارگردان باتصور قابلیت و كشش زیاد داستان فیلم اول برای جذب مخاطب، به ساخت فیلم دوم روی میاورد، اما در مورد این دو فیلم، باید گفت كه فیلمنامه جدید مهدویان (ماجرای نیمروز2؛ رد خون) با ایرادات ریز و درشتی در روایت همراه است كه باعث چندپارگی داستان و مدت زمان طولانی اثر گردیده است. نخستین ایراد فیلم، خرده روایت های فراوانی است كه در طول قصه شكل می گیرد اما به خوبی پرورش نمی یابند و یا به خنثی ترین شكل ممكن به سرانجام می رسند.
و دیالكتیك «كمال» و « صادق» چندان قوی نیست و باید درجایی دیگر جبران شود تا درام شكل گیرد.
از سوی دیگر ورود به روابط شخصی و خانوادگی شخصیتهای فیلم برای معرفی جهانبینی آنها و باورپذیری تحولات آنها، بجز درمورد شخصیت «كمال» چندان موفق نیست و غالبا آرام و سطحی پیگیری و پرداخته میشوند.
«صادق» هم كه درگیر حركت عرضی در داستان است و كشمكش هایش با «كمال» و ارتباطش با پیرنگ اصلی داستان اصلا مشخص و پیش برنده نیست و از فرد محافظه كاری، دست به هیچ كنش خاصی نمیزند.
در این برنامه همچنین ساخت آثاری مانند « ماجرای نیمروز 2 : رد خون » برای سینمای ایران اتفاق خوش یُمن عنوان شد، چراكه شاید نسل جوان ایرانِ امروز اطلاع چندانی از تاریخ پر ماجرای جنگ نداشته باشد و ساخت اینگونه آثار كمك شایانی به درك موضوعات تاریخی خواهد كرد. مهدویان در « رد خون » مانند همیشه به نكات فنی مسلط بوده و از این حیث اثری شایسته تحسین است، اما زمانی كه به فیلمنامه می رسیم، حفره های فراوانی در آن می یابیم كه نیازمند بازنگری است.
در پایان همچنین،چندپارگی داستان، و بدون پایان مشخص و قطعی برای مقابله با دشمن و مشكلات ماندنِ فیلم، از ایرادات فیلمنامه عنوان شد.