«پایانها» به هنگام غروب آفتاب، قهرمانی پرآوازه بدون احتیاط وارد خانهام میشود. او در اوج زندگانی است. قد بلند، قوی و مغرور. او در باغ دخترانم را به زیر سایهی درخت بلوط میبیند. 7 سال پیش
« چشمان هانسل» چیز عجیبی در جریان بود، صفحههای نمایشگر چشمك زنان به او رو كرده بودند و او را به بازی فرا میخواندند و سعی میكردند تا هر دو را با هم به سوی خود بكشند...هانسل طوری او را نادیده گرفت انگار اصلا وجود ندارد.اوجرعهای از نوشابهاش نوشید و ... 8 سال پیش