خواجۀ شیراز همه جا با ناروایی و ریا در ستیز است و هیچگاه حتی در ستایش بهار و ستودن آفریدگار بهار ، از این ستیزه دست نمی كشد .
نویسنده : سید باقر خلیلی
نغمۀ بلبل و قُمری كه از عشق بهار به شور و شوق آمده اند باید انسان را بیدار و هشیار كند و آفریننده این زیبایی ها را سپاس گوید .
فهمیدن بهار یعنی شناختن خدای توانا و مهربانی كه از احوال عالم و آدم غافل نیست .
حافظ مثل همیشه رندانه و عارفانه به مردم هشدار می دهد :
ذخیره ای بنه از رنگ و بوی فصل بهار
كه می رسند ز پی رهزنان بهمن و دی
حافظ به یادمان می آورد كه زندگی كوتاه است و مرگ در كمین و این زندگانی بسیار بی ثبات و ناپدار و مرگ برای مهتر و كهتر حتمی و یكسان است ، باید برای آخرت توشه ای گرد آوریم و در بند دنیا و مافیها نباشیم :
خزینه داری میراث خوارگان كفر است
به قول مطرب و ساقی ، به فتوی دف و نی
حافظ از نكوهش ریاكاران و سرزنش ناكسان هم باز نمی ماند :
نوشته اند بر ایوان جنة المأوی
كه هر كه عشوۀ دنیا خرید ، وای به وی
بخیل بوی خدا نشنود ، بیا حافظ
پیاله گیر و كرم ورز والضمان علی
خلاصه این كه حافظ به هر مناسبت به زشتی و ریا می تازد و با ریاكاران هیچ سر سازش ندارد . این غزل زیبا را بنگرید :
به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می
علاج كی كنمت ، آخرالدواء الكی
ذخیرهای بنه از رنگ و بوی فصل بهار
كه میرسند ز پی رهزنان بهمن و دی
چو گل نقاب برافكند و مرغ زد هوهو
منه ز دست پیاله چه میكنی هی هی
شكوه سلطنت و حسن كی ثباتی داد
ز تخت جم سخنی مانده است و افسر كی
خزینه داری میراث خوارگان كفر است
به قول مطرب و ساقی به فتوی دف و نی
زمانه هیچ نبخشد كه بازنستاند
مجو ز سفله مروت كه شیئه لا شی
نوشتهاند بر ایوان جنه الماوی
كه هر كه عشوه دنیی خرید وای به وی
سخا نماند سخن طی كنم شراب كجاست
بده به شادی روح و روان حاتم طی
بخیل بوی خدا نشنود بیا حافظ
پیاله گیر و كرم ورز و الضمان علی