یكی دیگر از اصول جهان بینی رواقیان، كه مهم ترین تفاوت میان آنان و كلبی ها نیز به شمار می رود، اعتقاد به خیر بودن نظام هستی است.
نویسنده : علی شالچیان
نگاهی به رواقیان و دیدگاه های آن ها (بخش دوم)
در بخش اول از این نوشتاریم، در مورد مكتب فلسفی رواقی و درباره برخی از اندیشه ها و دیدگاههای رواقیان سخن گفتیم؛ و این نوشتار را با یكی دیگر از اندیشههای ایشان پی می گیریم.
یكی دیگر از اصول جهان بینی رواقیان، كه مهم ترین تفاوت میان آنان و كلبی ها نیز به شمار می رود، اعتقاد به خیر بودن نظام هستی است. كلبی ها بر این باور بودند كه نظام عالم ذاتاً نظامی شر است و زندگی اجتماعی را نیز منشأ شرور و مصیبت ها و آلام می دانستند، اما رواقیان بر این باور بودند كه نظام طبیعت ذاتاً خیر است و اجتماع نیز فی نفسه، از آن رو كه مخلوق خداوند است و حوادث آن تحت قضا و قدر الهی قرار دارد، خیر است.
از این رو، كلبی ها نوعی بدبینی و نفرت نسبت به امور طبیعی و اجتماعی داشتند؛ در حالی كه رواقیان بر عكس، سرشار از نشاط و خوشبینی و سرور بودند. رواقیان به نظام احسن اعتقاد داشتند؛ یعنی بر این باور بودند كه نظام هستی بر بهترین وجه ممكن قرار دارد.
البته، رواقیان نمی توانستند شرور را به طور كلی نادیده گیرند و لازم بود كه برای شرور موجود در عالم توجیه و تبیینی داشته باشند. اینان بر این باور بودند كه وقتی همه اشیاء را، به عنوان یك كل، در نظر بگیریم، خواهیم دید كه نقصان برخی از افراد و اجزاء در خدمتِ كمالِ كل است. به تعبیر دیگر، هر چند ممكن است در نگاه سطحی ما برخی از ویژگی های موجود در عالم طبیعت شر به نظر برسد، اما اگر به خوبی با نظام طبیعت و خدای جهان آشنا شویم، خواهیم دید كه این نقص ها و شرورِ ظاهری در نظام هستی ضروری است.
خروسیپوس، یكی از معروف ترین رواقیان، برای توجیه شرور چنین استدلال می كرد كه خوبی ها و خیرها بدون وجود بدی ها و شرور نمی توانند تحقق یابند. به تعبیر دیگر، وی وجود شر را لازمه ساختار جهان می دانست و برای اثبات این سخن دو دلیل ذكر می كرد:
1- به طور كلی، اضداد با همدیگر موجودند و امكان ندارد یكی از آنها بدون دیگری تحقق یابد. اضداد به گونهای هستند كه اگر یكی از آن ها را از میان برداریم، در حقیقت هر دوی آنها را از میان برداشته ایم. او معتقد بود كه نیكی ضد بدی است و هیچ ضدی بدون ضد خودش نمی توناد وجود داشته باشد.
2- خدا بالذات نیكی را می خواهد و قصد اصلی او در طرح این عالم همین است، اما برای وصول به این مقصد وسایلی به كار برده است كه از لحاظ خودشان فاقد نقائص نمی توانند باشند؛ به عنوان مثال، نازكی استخوان های جمجمه لازمه ساختمان آلی بدن انسان است؛ اما این نازكی برای سلامت او بیخطر نیست؛ پس شر با خیر بالضروره مقارن است.
رواقیان تأكید می كردند كه وجود شر در جهان، خیر را برجسته تر و نمایان تر می سازد. برخی از رواقیان درباره شرور و بدی های اخلاقی نیز بر این باور بودند كه هیچ فعلی به خودی خود و بالذات بد و شر نیست. آنچه كه یك فعل را متصف به صفت بد می كند قصد و انگیزه و نیت فاعل است. همه افعال به خودی خود و به عنوان موجوداتی فیزیكی، نسبت به خوبی و بدی خنثی هستند. به تعبیر دیگر، خیر و شر اخلاقی فقط در درون ذات انسان، و معلول اختیار او است.
نتیجه ای كه رواقیان از اعتقاد به خیر بودن نظام عالم می گرفتند این بود كه تنها یك چیز باقی می ماند كه خاص انسان خوب است و آن این است كه: رضا به داده بدهد و از جبین گره بگشاید.
ماركوس اورلیوس در جای دیگر می گوید: در این جهان، هر چیز كه با تو هماهنگ باشد با من نیز هماهنگ خواهد بود. هیچ چیزی كه برای تو به موقع باشد، برای من زود و دیر نیست.