یادداشت روز : صبح است ساقیا قدحی پر شراب كن «صبح است ساقیا . . .»

حافظ " رند " را بركشیده و به او جایگاه قدسی داده است:
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد كس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
از این رو در ذهن و زبان حافظ " رند " انسان برتر و ولی است .

1396/09/13
|
17:50

نویسنده: باقر خلیلی
زان پیش تر كه عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب كن
حافظ رند بوده و می دانسته است كه زمان بازگشتنی و تكرار شدنی نیست . ردپای زمان بر هر كس و هر چیز فرساینده است اما خود زمان فرسوده نمی شود و همیشگی است . به سخن دیگر زمان همیشه هست ولی همه چیز را فرسوده و عالم را پیر می كند .
حافظ می داند كه همه چیز در زمان است و آنچه در زمان هست پیر می شود ، می میرد و فانی است البته نه فنای محض . چیز دیگری می شود و از جای دیگر سر در می آورد :
عشق دردانه است و من غواص و دریا میكده
سر فرو بردم در آن جا تا كجا سر بر كنم
از این رو می گوید پیش از آن كه بفرسایی و نابود شوی كارت را به پایان برسان .
اما باده گلگون كه حافظ می گوید ، چنان كه رفت باده عشق و معرفت است :
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم كردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
پس پیش از خراب شدن عالم ما را خراب كن .
به تعبیر علامه طباطبایی (ره) : خرابی دو گونه است ، یكی خرابی ، كه دنیا ما را خراب و فرسوده و نابود می كند و یكی خرابی ، كه خداوند ما را خراب می كند و آن عین آبادی است . مانند آهنگری كه آهن را می تابد و می كوبد و خراب می كند تا چیز بهتری بسازد .
اگر باده گلگون شراب انگوری بود كه این خرابی كه گفتیم به بار نمی آورد . پس این شراب دیگری است كه حافظ می خواهد : شراب عشق و شراب معرفت ، شراب منصوری.
به گفته جلال الدین محمد بلخی ، مولوی :
ای ساقی جان پر كن آن آن ساغر پیشین را
آن راهزن دل را ، آن راهبر دین را
زان می كه ز دل خیزد ، با روح درآمیزد
مخمور كند جوشش مر چشم خدابین را
آن باده انگوری ، مر امت عیسا را
وین باده منصوری ، مر امت یاسین را
خم هاست از آن باده ، خم هاست ار این باده
تا نشكنی آن خم را ، هرگز نچشی این را
.....................................
اكنون همه چیز روشن است . حافظ می خواهد بگوید : خدایا پیش از آن كه فرصت من بگذرد ، مرا از شراب عشق خود خراب كن و به فیض وصالت برسان .

دسترسی سریع