سوال این است كه آیا نمایش رادیویی درامی است برای كور ها؟ آیا می شود گفت درام رادیویی نمایشی برای كورها نیست؟ دیگر آن كه حذف بعد بصری از درام رادیویی در حقیقت چه چیز را از آن سلب و چه چیز را در اختیار آن می گذارد؟
نویسنده : پوریا موسوی
سال ها پیش خسرو حكیم* رابط در یكی از سخنرانی های خود از این گفت كه تئاتر چه چیز نیست؟ حالا پرسش اصلی و بن مایه ی نوشتار حاضر بر اساس همین مسئله طرح می شود. سوال این است كه آیا نمایش رادیویی درامی است برای كور ها؟ آیا می شود گفت درام رادیویی نمایشی برای كورها نیست؟ دیگر آن كه حذف بعد بصری از درام رادیویی در حقیقت چه چیز را از آن سلب و چه چیز را در اختیار آن می گذارد؟
جمله ی مرسوم و متداولی است این كه بشنویم : «وقتی نمایش رادیویی می نویسید باید فكر كنید برای كور ها می نویسید» نشانه و معنا های درون این جمله فهمی برای نویسنده ایجاد خواهد كرد، كه ابتدا بر حذف یكی از امكانات درام برای صحنه ی تئاتر، در رادیو اشاره دارد. آنچه از نشانه های عبارت حاضر بر می آید علاوه بر حذف یكی از امكانات و ابزار های درام نویس،اطلاعاتی به نویسنده می دهد كه متناظر بر حذف یكی از امكانات دریافت، فهم درام و به صورت كلی برقراری ارتباط با مخاطب نیز می باشد. به این ترتیب انگار كه با نویسنده ای ناقص مواجه خواهیم بود و حالا او می خواهد برای كسانی بنویسد كه آن ها هم بخشی از قوه ی ادراكشان مختل شده، یا شاید بتوان گفت آن ها هم ناقص پنداشته می شوند.
آنچه در این نشانه ها و معنا ها ساخته می شود را چه چیز می شود نامید؟ این تصور در حقیقت با نمایش رادیویی چه كار می كند؟ لازم به ذكر است این سوال و به طور كل مسئله ی نوشتار حاضر متناظر بر تشریح برای دست یابی به تحلیل درست و دقیق از مسئله است.
بهتر آن است تا ابتدا حاصل بازنمایی صورت گرفته مورد بررسی قرار گیرد. باید بدانیم شكل گرفتن تصویری كه دو عنصر ناقص آن را تشكیل داده اند چه حاصلی در شكل گیری درام رادیویی خواهد داشت؟ سوال دیگر آن است كه آیا اساسا این بازنمایی و تاثیر عبارت ((نمایش رادیویی؛ درامی برای كور ها)) صرفا محدود به متن می شود؟
اما در مورد حاصل؛ ابتدا از پایه، یعنی متن، مبداء بازنمایی اثر شروع می كنیم، جایی كه اثرِ عبارتِ مذكور خود را در شكل زیاده گویی نشان خواهد داد. در حقیقت نویسنده با احساسی مواجه می شود كه مخاطب او مدام درگیر نفهمیدن است. مدام نگران این خواهد بود كه نكند مخاطب نمایش رادیویی، اصطلاحا : ماجرا از دستش در بررود. از طرف دیگر باید مدام در این فكر باشد تا اگر مخاطبی در میانه ی نمایشْ موج رادیو اش را بر نمایش او تنظیم كرد، چگونه به او بفهماند اوضاع از چه قرار است. او مدام احساس می كند باید همه چیز را توضیح بدهد، همه چیز را بدل به كلام كند، سكوت را از بین ببرد و یا این كه اكتفا كند به صدای دری، یا پنجره ای یا آمبیانس متناسب با فضا.
اما نباید فراموش كرد كه این امر می تواند از متن به كارگردان، بازیگر، تهیه كننده و هر عاملی كه در شكل گیری و اجرای یك اثر نمایشی در رادیو حضور دارد سرایت كند. در حقیقت این فهم سازندگان اثر است كه نوعی از بازنمایی را به نمایش می گذارد تا چنین حاصلی را دست دهد. همچنین باید به یاد داشت كه فهم مخاطب قطعا مطابق این تحلیل نخواهد بود. او می تواند ببیند، می تواند به تئاتر یا سینما برود. علی رغم این كه بخشی از مخاطبان نمایش رادیویی شاید از سر وقت گذرانی به پای آن نشسته باشند یا جزء دسته ی معروفی باشند كه رانندگان و مسافران رانندگان در خیابان های شهر هستند، بخش دیگری از مخاطبان هستند كه به جای انتخابِ رفتن به سالن تئاتر ، خود خواسته تصمیم میگیرند این بار نبینند، بلكه بشنوند!
بسیاری از نویسندگان رادیو بر این امر باور دارند كه نمایش رادیویی شاید اغنا كننده ترین شكل از میان اشكال و ظرف های اجرایی دراماتیك است، و این به واسطه ی باز بودن دروازه ی عظیمی به نام تخیل برای وی است. او می تواند به صدا ها گوش دهد، فضا را خود برای خود بسازد، در آن قدم بزند و بازنمایی هنرمند از جهان را در شكلی دراماتیك بشنود. بنابر این طرف اول بازنمایی، یعنی هنرمند، نباید انتخاب او برای شنیدن را نادیده انگاشته او را كوری تصور كند كه باید همه چیز را برایش توضیح داد. تمام احساس، عواطف، فضا، اتمسفر، همه و همه را باید برایش به كلمه تبدیل كرد و در تغییر الحان، اغراق و فنون بیانی محدود هنجره ی انسان خلاصه كرد، در نهایت هم او را موجودی بدانیم كه چون كور است و نمی تواند ببینید، یا نمی تواند به تئاتر برود، یا در مفهوم دیگر كه متناظر بر همین معناست : چون نمایش رادیویی شكل ارزان قیمتی است میان دیگر اشكال دراماتیك، از ناچاری آن را انتخاب كرده است .
آنچه كه به واقع در بازنمایی حاصل از عبارت : ((نمایش رادیویی؛ درامی برای كورها)) حاصل می شود را می توان : ((تقلیلِ حقیقتِ نمایش رادیویی)) دانست. در واقع نمایش رادیویی به چیزی تقیلی پیدا می كند كه دیگر آن چیزِ اولیه نخواهد بود. حقیقت آن است كه تقلیل دادن حقیقت چیز ها در واقع واژگونی و از هم گسیختگی بنیان های آن را حاصل می شود. وقتی چیزی را تقلیل می دهیم فرآیندی نا محسوس را آغاز كرده ایم. فرآیندی آنقدر كند كه در سیر زمان طوری بدل به چیز دیگری می شود كه خود متوجه آن نخواهیم بود.
شاید همین تقلیل دادن نمایش رادیویی به امور مذكور باشد كه وجه هنرمندانه ی اثر دراماتیك در رادیو را ناپذیرنده ی تغییر در ساختار و تجربه گرایی جلوه می دهد. به این ترتیب كه بسیار از ساختار های درام در نمایش رادیویی همان است كه در ابدا شكل گرفته و نهایتا به ما رسیده است.
فرم و ساختار اكثر نمایش های قابل قبول رادیویی امروز همچنان درگیر ساختار ارسطویی یا كلاسیك است، كه البته به هیچ وجه بد و مذموم نیست. حتی می توان آن را كاملترین شكل و ساختار دراماتیك نامید. اما به نظر می رسد تقلیل دادن نمایش رادیویی به شكلی كه پیشتر ذكر شد، موجب شكل گیری ساختاری محدود برای رادیو گشته، ساختاری كه صرفا محدود به عمل، كنش و حركتی از سوی شخصیت است كه تماما در كلام و بیان انسانی خلاصه می شود. در حقیقت می توان گفت درام رادیویی در این ساختار محدود، تنها به زمان و خط سیر رو به جلو كلاسیك وابسته است، تنها در طول حركت می كند و از رشد عرضی باز مانده است. فضا و اتمسفر در این شكل ، در حالی كه میتواند به دریای عظیم و گسترده ای به نام صوت وصل شود، این راه را به خود می بندد و همه چیز را به كلمه تبدیل می كند.
آنچه كه در پایان این نوشتار می توان مورد اشاره قرار داد ، لزوم بازنگری در ساختار درام رادیویی و بررسی جامعه شناسانه ی كاكرد آن-ساختار- در جامعه است. باید فهمید این شكل از بازنمایی در نمایش رادیویی چه اثری بر جامعه گذاشته، تا چه حد قابلیت تغییر داردو چگونه می توان در ساختار موجود دست به تجربه های جدید زد؟ باید بفمیم چگونه می شود این ساختار محدود را دستخوش تغییر كرد تا درام رادیویی، مطابق خواست و انتخاب آگاهانه ی مخاطب برای ندیدن و تنها شنیدن شكل بگیرد.
*خسروحكیم رابط نمایش نامه نویس و استاد ادبیات نمایشی