كار و زندگی حافظ در پرده ای از ابهام پوشیده است . از همین رو روزگاری گروهی به دیوان وی دست نمی زدند و گروهی دیگر آن را در كنار قرآن می نهادند و میان آن دو گروه ماجراها می رفت . این همه دوگانه پنداری برای چیست ؟..
نویسنده : باقر خلیلی
شعر هیچ شاعری به اندازه ی حافظ با زندگی و رویدادهای روزگارش گره نخورده است ، اما
نا بسامانی دیوانش كه به علت گردآوری آن سال ها پس از مرگش به پسند جامع دیوان و الفبایی ضبط كردن غزل ها و گم شدن تاریخ سرودن آن ها ، كار حافظ پژوهان را دشوار كرده است .به گفته ی دكتر سعید حمیدیان نویسنده ی كتاب « شرح شوق » در شرح و تحلیل شعر حافظ :« كسانی مثل شادروان زرین كوب گفته اند كه شعر حافظ شعر تصوف نیست ، بله از عرایض بنده هم برآمد كه حافظ گرایش داشته به این كه شعرش در خدمت تصوف باشد ، اما وقتی می گوییم شعر تصوف نیست یك خرده مطلق كرده ایم .
عده ای در قطب مخالف گفته اند كه شعر حافظ جز تصوف و عرفان نیست . این هم مطلق سازی است .
به هر حال شعر حافظ « عرفان گرایانه » است یعنی بین شعر او و شعر عطار و مولانا باید تفاوت گذاشت .
حافظ منتقد تصوف است ، منتقد تند تصوف هم هست ، اما منتقد عرفان نیست .
در شعر او «صوفی » آدم فرصت طلبی است كه می می نوشد ، پس حافظ با طنز و انتقاد از صوفی یاد می كند »
پشمینه پوش یكی از لقب های صوفی است ، آن جا كه حافظ به فریاد می آید كه :
پشمینه پوش تند خو از عشق نشنیده ست بو
از مستیش رمزی بگو تا ترك هشیاری كند.
آنچه حافظ درباره ی صوفی می گوید با دیگران حتی با « ابن حوزی»سرسخت ترین منتقد صوفیان تفاوت دارد ، چون قرن هشتم اوج ریا و آشفتگی است و در آن روزگار بلای بزرگ صوفیان بوده، ظاهر سازی ، ریا، تكلف بسیار در انجام دادن كارهایی كه با روح دین سازگاری ندارد و پیامد حمله ی مغول است :
كجاست صوفی دجال فعل ملحد شكل
بگو بسوز كه مهدی دین پناه رسید
و:
نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد
ای بسا خرقه مه مستوجب آتش باشد
و سرانجام:
ساقی بیار آبی از چشمه ی خرابات
تا خرقه ها بشوییم از عجب خانقاهی
باز هم در این باره خواهیم گفت...
والسلام