فكر حقیقی و درست آن است كه در پیش پای آدمی راهی بگشاید و او را به نقطه ای درست رهنمون شود.
نویسنده : حسین نعمتی
درباره تفكر و اندیشیدن در طول تاریخ سخنان زیادی گفته اند . هر یك از مكاتب و دانشمندان از منظر خود و رشته ای كه در آن كار می كنند از تفكر تعریفی می كنند.
برخی چنان تعریفی از تفكر دارند كه حاصل آن چیزی جز تحیر و سرگردانی نیست در واقع در این جا به جای آنكه تفكر راه گشای زندگی آدمی باشد مانعی برای حركت، پیشرفت و تعالی آدمی می شود.
اساسا تفكر به خودی خود صورت نمی گیرد بلكه نیاز به یك ماده خام تفكر دارد تا بر روی آن كاری صورت دهد وآن را به نتیجه ای برساند.
به همین خاطراست كه مولانا پرهیز از اندیشه بد را مطرح می كند و می گوید اندیشه بد چون زهری برای جان آدمی است:
فكرت بد، ناخن پرزهر دان/ می خراشد در تعمق روی جان
یا در مقابل اندیشه بد می گوید:
اندیشه جز زیبا مكن كو تاروپود صورت است / زاندیشه احسن تند هر صورت احسن شده
در این معنا تفكر نسبتی با برنامه و برنامه ریزی دارد به بیان فلسفی تفكر تحقق بخشیدن از قوه به فعل است .
بنابراین فكر حقیقی و درست آن است كه در پیش پای آدمی راهی بگشاید و او را به نقطه ای درست رهنمون شود.
* مولوی این مصرع(فكر آن باشد كه بگشاید رهی)را ذیل داستانی می آورد كه خود این داستان فوق العاده خواندنی است.
رجوع شود به دفتر دوم مثنوی مولوی «قصه ی اعرابی و ریگ در جوال كردن و ملامت كردن آن فیلسوف او را».