در جستجوی معنا پنجشنبه هر هفته از ساعت 23:00 به مدت 60 دقیقه

نگاه سارتر به روابط انسانی از دنیا دوزخ می‌سازد و قابل زندگی نیست

استاد فلسفه دانشگاه تهران گفت: سارتر هر رابطه‌ای را جهنمی تلقی می‌كرد، حتی عشق، پدر و ... كه البته نگاهی وحشتناك است. این ‌یك تعمیم نابه‌جا و نوعی بدبینی نسبت به انسان است

1399/05/08
|
06:54

ششمین قسمت از برنامه رادیویی «در جستجوی معنا» با موضوع «عشق، تنهایی و معنای زندگی» با حضور امیرعباس علیزمانی دوشنبه 6 مرداد از رادیو فرهنگ پخش شد.

امیرعباس علیزمانی در ابتدا گفت: ما همان‌طور كه به دیگری نیاز داریم اما درعین‌حال گاهی دیگری نمی‌گذارد ما خودمان باشیم. به‌گونه‌ای هم درد است و هم درمان. در عشق برخی فكر می‌كنند فقط عاشق شدن مهم است در صورتی معشوق بودن مهم‌تر است. چون معشوق دیده می‌شود. ارزش و زیبایی او دیده می‌شود. هر كه چون هندوی بدسوداییست / روز عرضش نوبت رسواییست / چون ندارد روی همچون آفتاب / او نخواهد جز شبی همچون نقاب. پری‌رو تاب مستوری ندارد. مولانا درباره روز قیامت كه از آن به روز تعبیر شده می‌گوید: پس قیامت روز عرض اكبر ست / عرض، او خواهد كه با كرّ و فرست. چون جلال و شكوه دارد دوست دارد خود را نشان دهد.

استاد فلسفه دانشگاه تهران افزود: اما درباره نگاه دیگری باید گفت همه نگاه‌ها پاك نیستند. نگاهی كه اجازه می‌دهد ما خودمان باشیم و آزادی ما را از ما نمی‌گیرد و نگاه عاشقی كه معشوق را فربه می‌كند نگاه صحیح است. «وَ إِنْ یَكادُ الَّذِینَ كَفَرُوا لَیُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ». برخی نگاه‌ها زهرآلود است و انسان را متوقف می‌كند. اگر این‌گونه باشد آن‌وقت ما در واقع به آبی پناه برده‌ایم كه تشنگی ما را بیشتر می‌كند. اكثر فیلسوفان اگزیستانس به ما نسبت به از دست دادن اصالت هشدار می‌دهند. سیطره پول، ماشین و … بر روح انسان‌ها و غرق شدن در دیگری ما را نجات نمی‌دهد بلكه ما را قربانی می‌كند و خود بودن ما را از خود می‌گیرد.

وی ادامه داد: شاید بزرگ‌ترین مسئله انسان این است كه با دیگری‌ها چه كند. برخی آدم‌ها با گوشت و پوست‌شان این جهنم بودن حضور برخی دیگری‌ها را احساس می‌كنند. سارتر هر حضوری را جهنمی تلقی می‌كرد، حتی عشق، پدر و … كه البته نگاهی وحشتناك است. این یك تعمیم نابه‌جا و نوعی بدبینی نسبت به انسان است. گویی فرض او این است كه انسان اصیل و نگاه پاك وجود ندارد. عشق وجود ندارد و او اصلاً عشق را مانند نیرنگ می‌بیند. یعنی برای رهایی از دیگری مجدد به دیگری‌هایی پناه می‌بریم كه باز هم جهنم هستند. مولانا هم می‌گوید آدمی‌خوارند اغلب مردمان، اما می‌گوید اغلب. پس غیر اغلب هم داریم و همه سخن ما درباره این گروه است.

امیرعباس علیزمانی اضافه كرد: این‌كه ما چرا به دیگری پناه می‌بریم و از ارتباط چه می‌خواهیم خیلی مهم است. می‌خواهیم پروبال پیدا كنیم و شكوفا شویم. ما به دنبال رهایی از قفس هستیم و نمی‌خواهیم دوباره قفس دیگری را تجربه كنیم. مولانا در داستان طوطی و بازرگان كه در واقع آن طوطی خود اوست می‌گوید: یاد آرید ای مهان زین مرغ زار / یك صبوحی در میان مرغ‌زار / این روا باشد كه من در بند سخت / گه شما بر سبزه گاهی بر درخت. معنا در پرواز و رهایی است. نباید ما دیگری را برای عروسك خیمه‌شب‌بازی خودمان بخواهیم یا به دنبال بلندگویی برای تأیید خودمان باشیم.

وی سپس گفت: دیگری باید ما را همان‌گونه كه هستیم نشان دهد و خودش هم همان‌طور كه هست باشد. مانند آینه‌هایی كه رو به روی هم قرار دارند. «المومن مرآت المومن». یار آئینه است جان را در حزن / در رخ آیینه‌ای جان دم مزن. این‌كه گاهی برخی مؤمنین اولیا بعض هستند حقیقتاً همین‌طور است و مددكار هم هستند. این‌كه ما چرا به دیگری پناه می‌بریم مهم است. حتی عارفی مثل المیرالمومنین می‌گوید من تو را به خاطر خودت دوست دارم. اینجا عرفا بحث تشبه به خداوند را مطرح كرده‌اند كه عارف می‌خواهد شبیه به خدا شود و می‌خواهد به خدا برسد. چرا می‌خواهد به خدا برسد؟ چون می‌خواهد به آرامش، قرار و به تعبیر قرآنی به دارالسلام برسد. به تعبیر مولانا: چونك فتادم ز فلك ذره صفت لرزانم / ایمن و بی‌لرز شوم چونك به پایان برسم.

امیرعباس علیزمانی در ادامه اظهار كرد: ما برای استكمال خودمان به سمت دیگری می‌رویم. می‌خواهیم در مسیر شدن رها شویم و جان ما سعه پیدا كند و آگاهی و آزادی ما بیشتر شود. دیگری هم به همین دلیل به سمت ما می‌آید. ممكن است گفته شود در این نگاه نوعی ابزاریت هست. اشكالی ندارد این ابزاریت زیباست. ما از خیلی چیزها استفاده می‌كنیم. از كتاب هم به عنوان ابزاری برای آگاهی استفاده می‌كنیم. برخی ابزارها ارزشمند است. تعالی و خود شدن بی‌پایان - به دلیل بی‌پایان بودن ظرفیت ما - را دنبال می‌كنیم. می‌خواهیم تشبه به معشوق پیدا كنیم. من او بدم من او شدم / با او بدم بی او شدم / در عشق او چون او شدم / زین رو چنین بی سو شدم. می‌خواهیم در عین این‌كه خودمان در او فانی شود به خود برتر برسیم.

وی خاطرنشان كرد: فرق رابطه اصیل با غیر اصیل این است كه محصول رابطه اصیل، رسیدن به خود و شناخت خود و بهتر كردن خود است كه قلمرو انسانیت و تعالی است. اما در رابطه غیر اصیل هر چه بیشتر در آن فرو می‌روید بیچاره‌تر می‌شوید و از خود واقعی‌تان دورتر می‌شوید. كی‌یر كگارد در كتاب «آثار عشق» می‌گوید درخت را باید از میوه‌اش شناخت. درخت رابطه را نیز باید از میوه‌اش شناخت. باید دید محصول آن چیست. مرحوم شریعتی می‌گفت یك مكتب را از چند طریق می‌توان شناخت كه یكی از این راه‌ها بهترین دست‌پرورده‌های آن است. گاهی می‌بینید تمام شاگردان یك استادی به پوچی و بن‌بست رسیده‌اند اما درباره فردی چون علامه طباطبایی وقتی نگاه می‌كنیم با این‌كه تشكیلات و مؤسسه و حتی بیانی كه برخی داشتند را نداشت اما باغ میوه و شاگردانی را تربیت كرده كه بسیار ارزشمندند.

امیرعباس علیزمانی سپس عنوان كرد: گاهی می‌گویند این آقا خوب است اما آقازاده بد است. اگر در خانه‌ای صفا و عشق و پاكی هست نمی‌تواند پسر دزد باشد و پدر بگوید من خبر ندارم. مانند تعبیری كه شریعتی درباره خانه علی (ع) مطرح می‌كند كه كل تاریخ را نورانی و سرسبز كرده‌اند و عظمت بخشیده‌اند. ایمان زلال و صادقانه انسان زیبا تربیت می‌كند. ایمان متظاهرانه و كلیشه‌ای هم انسان ظاهری مانند خوارج تربیت می‌كند. در كلام امیرالمومنین هست كه «اَلنّاسُ ثَلاثَةٌ: فَعالِمٌ رَبّانی وَ مُتَعَلِّمٌ عَلی سَبیلِ نَجاةٍ وَ هَمَجٌ رَعاع». بعد می‌گوید گروه آخر تعدادشان زیاد است و بستگی دارد باد به كدام سمت بوزد و فوری چهره عوض می‌كنند.

وی افزود: اصالت مثل طلای ناب است و عیارش بالاست. خوش بود گر محك تجربه آید / تا سیه روی شود هر كه در او غش باشد. دنیا محل همین مسئله است. مانند كوره‌ای است كه هر كسی نمی‌تواند از آن به سلامت عبور كند. نباید درباره اصالت و معنا نگاه صفر و یكی داشته باشیم بلكه به صورت طیف است. برخی نگاه‌ها همه چیز را از ما می‌گیرد. دنیای واقع، دنیای سیاه‌وسفید نیست بلكه رنگین‌كمان است. ما ضمن این‌كه می‌توانیم در جامعه زندگی كنیم و تنه‌مان به تنه هر انسانی بخورد اما باید جستجوگر و طالب نگاه‌های زیبا باشیم. حتی این طلب هم باارزش است. اگر اسیر هم هستیم این‌كه از این اسارت آگاه باشیم و از آن ناراضی باشیم ارزشمند است.

امیرعباس علیزمانی همچنین گفت: فرزند و میوه یك رابطه اصیل، اصالت و خود بودن است. اصالت یك فرایند است. رابطه اصیل دوسویه است و رابطه غیر اصیل یك‌سویه است. سارتر متأسفانه رابطه را نوعی تفسیر می‌كند كه در آن متعلَق عشق، ابژه است درحالی‌كه این‌گونه نیست. در رابطه اصیل دیالوگ وجود دارد. دیالوگ حقیقی مشاركت در جستجوی حقیقت است و با هم رفتن است. در رابطه جامعه با حكومت هم این مسئله اهمیت دارد. امیرالمؤمنین می‌گوید شما من را نصیحت كنید و با من گفتگو كنید. رابطه مونولوگ و صرفاً اطاعت درست نیست. گاهی ما فقط حرف می‌زنیم درحالی‌كه باید بشنویم. قرآن تعبیر زیبایی درباره پیامبر دارد كه می‌گوید پشت سرت می‌گویند تو فقط گوش هستی. «یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَكُم».

وی در پایان گفت: در رابطه اصیل همچنین گشودگی وجود دارد و روزن دل باز است. در روابط غیر اصیل همه چیز پنهان می‌شود و شفاف نیست و رابطه مالكانه و محاسبه‌گر است. این‌كه از این رابطه چه گیرمان می‌آید؟ در گشودگی تجربیات به هم منتقل می‌شود و استقلال افراد و خواسته‌هایشان حفظ می‌شود. عشقی كه سارتر مطرح می‌كند عشق اروتیك و ابزاری است درحالی‌كه عشق رمانتیك این‌گونه نیست. رابطه‌های حزبی و رابطه‌های مبتنی بر قدرت و رابطه‌های اروتیك كاملاً رابطه‌های ابزاری هستند. در رابطه‌های اصیل معامله در كار نیست حتی وقتی معشوق می‌میرد عشق او در جان آدم باقی می‌ماند. متأسفانه سارتر وجود چنینی رابطه‌ای را انكار می‌كند. درحالی‌كه این‌گونه نیست و انكار وجود چنین رابطه‌ای، از دنیا دوزخی می‌سازد كه قابل زندگی نیست.

برنامه رادیویی «در جستجوی معنا» با موضوع «عشق، تنهایی و معنای زندگی» كاری از گروه اجتماعی رادیو فرهنگ با اجرای یاسر هدایتی و به تهیه‌كنندگی محمدرضا حاج‌حیدری است كه دوشنبه هر هفته ساعت 21 از رادیو فرهنگ (موج FM ردیف 106) پخش می‌شود. گفتنی است این برنامه به صورت تصویری از سایت رادیو فرهنگ و اپلیكیشن ایران صدا قالب تماشاست.

دسترسی سریع
در جستجوی معنا