خطبه ی فدكیه با حمد و توصیف الهی آغاز میشود و بعثت پیامبر را یادآور میشود و سپس به نزدیكی امام علی (ع) با پیامبر و سروری ایشان در میان اولیاء الهی و شجاعتهای بی نظیر آن امام بزرگوار در دفاع از نبی مكرم اسلام اشاره میكند .
سید جعفر شهدی در كتاب زندگانی فاطمه ی زهرا (س) درباره ی فدك اینگونه مینویسد ؛
فدك در زمان حیات رسول خدا(ص)، دهكدهای آباد بود كه در نزدیكی خیبر قرار داشت. پس از تصرف قلعههای خیبر توسط مسلمانان، مردم این دهكده همین كه پایان كار خیبر را دیدند، با پیامبر(ص) صلح كردند كه نیمی از این دهكده از آن او باشد، و آنان در مزرعههای خود باقی بمانند. چون سربازان اسلام در فتح این دهكده شركت نداشتند، فدك به حكم قرآن، مختص پیامبر گردید. رسول خدا(ص) درآمد این زمین را به مستمندان بنی هاشم میداد، سپس آن را به دستور قرآن، به دختر خود فاطمه(س) بخشید. اما پس از رحلت نبی مكرم اسلام فدك غصب شد و دختر پیامبر گرامی اسلام ، در مسجد پیامبر در اجتماع مهاجران و انصار با استناد به آیات قرآن درباره ی ارث به ایراد خطبه (خطبه فدكیه) پرداخت.
سید جعفر شهیدی در توصیف خطبه ی فدكیه مینویسد : خطبه ی فدكیه با حمد و توصیف الهی آغاز میشود و بعثت پیامبر را یادآور میشود و سپس به نزدیكی امام علی (ع) با پیامبر و سروری ایشان در میان اولیاء الهی و شجاعتهای بی نظیر آن امام بزرگوار در دفاع از نبی مكرم اسلام اشاره میكند .
یكی دیگر از منابع معتبر درباره خطبه ی فدكیه ، خطبه حضرت زهرا سلام اللَّه علیها است كه آیه اللَّه العظمی مكارم شیرازی، علاوه بر تشریح زندگانی و فضایل حضرت زهرا سلام اللَّه علیها به شرح و ترجمه خطبه آن حضرت با بیانی زیبا و شیوا پرداخته است. در ادامه بخشهایی از خطبه ی كوبنده ی فدكیه را از كتاب خطبه ی حضرت زهرا (س) می نگاریم .
خدا را بر نعمت هایش سپاس می گویم، و بر توفیقاتش شكر می كنم، و بر مواهبی كه ارزانی داشته، ثنا می خوانم. من شهادت می دهم كه معبودی جز خداوند یكتا نیست. بی مثال است، و شریك و مانند ندارد. و گواهی می دهم كه پدرم محمد صلی اللَّه علیه و آله بنده و فرستاده اوست، پیش از آن كه او را بفرستد، برگزید؛ و پیش از آن كه او را بیافریند، برای این مقام نامزد فرمود؛ و قبل از بعثتش او را انتخاب نمود........
فاطمه ی زهرا (س) پس از حمد و سپاس پروردگار و شهادت به پیامبری پدر بزرگوارشان حضرت محمد مصطفی (ص) و بخش های دیگر خطبه فدكیه اینگونه فرمودند: ای مردم! بدانید من فاطمه ام! و پدرم محمد است، كه صلوات و درود خدا بر او و خاندانش باد.
آنچه می گویم آغاز و انجامش یكی است - و هرگز ضدّ و نقیض در آن راه ندارد - و آنچه را می گویم غلط نمی گویم، و در اعمالم راه خطا نمی پویم.
«به یقین رسولی از خود شما به سویتان آمد كه رنج های شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رؤف و مهربان است. او همواره با دلیل و برهان و اندرز سودمند مردم را به راه خدا دعوت می كرد.
آن هنگام كه فتنه های مشركان دهان می گشود، پدرم برادرش علی علیه السلام را در كام آنها می افكند، و آنها را به وسیله او سركوب می نمود، و او هرگز از این مأموریت های خطرناك باز نمی گشت مگر زمانی كه سرهای دشمنان را پایمال می كرد و بینی آنها را به خاك می مالید!......
[او (علی علیه السلام) در راه خشنودی خدا متحمل رنج و سختی گردید، و در راه انجام دستورات الهی تلاش می نمود و به رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله نزدیك و سیّد و سالار اولیای خدا بود......
امّا هنگامی كه خداوند سرای پیامبران را برای پیامبرش برگزید، و جایگاه برگزیدگانش را منزلگاه او ساخت، ناگهان كینه های درونی و آثار نفاق در میان شما ظاهر گشت، و پرده دین كنار رفت، گمراهان به صدا در آمدند و گمنامان فراموش شده سربلند كردند، نعره های باطل برخاست و در صحنه اجتماع شما به حركت درآمدند........
شیطان سرش را از مخفیگاه خود بیرون كرد و شما را به سوی خود دعوت نمود، و شما را آماده پذیرش دعوتش یافت و منتظر فریبش!......
بهانه شما این بود كه «می ترسیم فتنه ای برپا شود!»، و چه فتنه ای از این بالاتر كه در آن افتادید؟ و همانا دوزخ به كافران احاطه دارد........
چه دور است این كارها ازشما! راستی چه می كنید؟ و به كجا می روید؟........
آری، شما ناقه خلافت را در اختیار گرفتید، حتی این اندازه صبر نكردید كه رام گردد، و تسلیمتان شود، ناگهان آتش فتنه ها را برافروختید، و شعله های آن را به هیجان درآوردید و ندای شیطان اغواگر را اجابت نمودید، و به خاموش ساختن انوار تابان آئین حق و از میان بردن سنّت های پیامبر پاك الهی پرداختید.......
ظاهراً سنگ دیگران را به سینه می زدید اما باطناً در تقویت كار خود بودید. برای منزوی ساختن خاندان و فرزندان او به كمین نشستید، ما نیز چاره ای جز شكیبایی ندیدیم، همچون كسی كه خنجر بر گلوی او و نوك نیزه بر دل او نشسته باشد! عجب این كه شما چنین می پندارید كه خداوند ارثی برای ما قرار نداده و ما از پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله ارث نمی بریم!.............
شما ای مسلمانان! آیا باید ارث من به زور گرفته شود؛......
شما چنین پنداشتید كه من هیچ بهره و ارثی از پدرم ندارم؟ و هیچ نسبت و خویشاوندی در میان ما نیست؟!....
حال كه چنین است پس بگیر آن - ارث مرا - كه همچون مركب آماده و مهار شده آماده بهره برداری است و بر آن سوار شو.........
سپس بانوی اسلام گروه انصار را مخاطب ساخته و با آهنگی رسا و محكم و كوبنده ادامه سخن داد و چنین فرمود: ای جوانمردان! و ای بازوان توانمند ملت و یاران اسلام این نادیده گرفتن حق مسلم من از سوی شما چیست؟ این چه تغافلی است كه در برابر ستمی كه بر من وارد شده نشان می دهید؟!........
آری آنچه را از ایمان و آگاهی در درون داشتید بیرون افكندید، و آب گوارایی را كه نوشیده بودید به سختی از گلو برآوردید! امّا فراموش نكنید خداوند می فرماید: «اگر شما و همه مردم روی زمین كافر شوید (به خدا زیانی نمی رسد، چرا كه) خداوند بی نیاز و شایسته ستایش است».
بدانید و آگاه باشید من آنچه را باید بگویم، گفتم، با این كه به خوبی می دانم ترك یاری حق با گوشت و پوست شما آمیخته، و عهدشكنی قلب شما را فراگرفته است ولی چون قلبم از اندوه پُر بود - و احساس مسؤولیت شدیدی می كردم - كمی از غم های درونی ام بیرون ریخت، و اندوهی كه در سینه ام موج می زد خارج شد، تا با شما اتمام حجّت كنم و عذری برای احدی باقی نماند.
منابع : زندگانی فاطمه ی زهرا : سید جعفر شهیدی
خطبه ی حضرت زهرا ، آیت الله ناصر مكارم شیرازی