علی بن محمد بن عباس، معروف به ابوحیان توحیدی، از فیلسوفان و ادبای بزرگ است كه در قرن چهارم هجری قمری می زیست. او در اوایل قرن چهارم در شیراز، یا نیشابور،یا واسط، زاده شداما تاریخ دقیق و قطعیِ زمان و مكان ولادتش و فوتش معلوم نیست.
نویسنده : علی شالچیان
على بن محمد بن عباس، معروف به ابوحیان توحیدى، از فیلسوفان و ادبای بزرگ است كه در قرن چهارم هجرى قمری می زیست. او در اوایل قرن چهارم در شیراز، یا نیشابور،یا واسط، زاده شد؛ اما تاریخ دقیق و قطعیِ زمان و مكان ولادتش و فوتش معلوم نیست. درگذشتِ او به احتمال زیاد در حدود سال410 قمری در شیراز واقع شد.
مقام ادبی وی به ویژه در نثر، مورد اذعان همگان است. علایق فلسفی وی نیز كه او را به این مجلس و آن مجلس - به ویژه مجلس پر آوازه ابوسلیمان سجستانی - می كشانده است قطعی است. ابوحیان با علم كلام و با متكلمان میانه خوشی نداشته است و از لحاظ اندیشه عقلی و گرایش مذهبی، فردی میانه رو، و آزاداندیش و فارغ از تعصب های رایج در آن روزگار بوده است.
اظهار نظرها و دیدگاه های او در مورد ادیبان، و متكلمان، و فیلسوفان و حتی وزیران هرچند تلخ و در مواردی تُند است؛ اما اما در مواردی نیز رنگ و بویی از واقعیت دارد.
او در خانودهاى تنگدست و بی نام و نشان زاده شد و در كودكی پدر و مادر خود را از دست داد و با سرپرستى عمویش كه با او بدرفتارى مى كرد، بزرگ شد.
اطلاع دقیقی از دوران جوانی ابوحیان نیز دست نیست، اما در شرح حال او آمده است كه وی در فاصله سال های 348 تا 368 قمری نزد ابوسعید سیرافی، عالم و ادیب و فقیه نامدار، درس خوانده است و علوم قرآنی و نحو و فقه و بلاغت و كلام و عروض و قافیه را از آو آموخته است.
ابوحیان همچنین نحو و كلام را نزد علی بن عیسی رمانی فرا گرفت و علوم عقلی از فلسفه الهی و طبیعی و منطق و همچنین تصوف و اخلاق را نزد یحیی بن عدی و ابوسلیمان سجستانی آموخت. از دیگر استادان وى مىتوان به ابوبكر قفال شاشى فقیه شافعى، و قاضى ابوالفرج نهروانى، و ابوحامد مرورودى اشاره كرد.
او در كودكى به بغداد آمد و در آنجا به كار استنساخ كتاب پرداخت. روحیه گوشهگیر و عافیتِ طلب وی، چنان كه خود می گوید، مانع از آن بود كه برخی مشاغل را كه گاهی به وی پیشنهاد میشد، بپذیرد . ابوحیان به احتمال زیاد، به منظور كسب روزی بیشتر و شغلی آسانتر، به دربار مهلبی، وزیر معزالدوله، پیوست، اما از گزارش ابن فارس چنین برمی آید كه مهلبی به سبب اعتقادات ابوحیان، او را طرد و از بغداد بیرون كرده است.
وی ناچار در حدود 350 قمری برای رسیدن به دستگاه ابوالفضل ابن عمید، عازم ری شد. در 358 و 360 قمری او را در همان جا می یابیم، اما با ابن عمید سر سازگاری نداشت و به بغداد بازگشت و از 361 تا 363 در بغداد نزد یحیی بن عدی و ابوحامد مرورودی به شاگردی پرداخت.
او گاهی نیز در دستگاه ابوالفتح ابن عمید در رفت و آمد بود، اما ظاهراً او نیز نتوانست ابوحیان را از خود راضی گرداند و عاقبت در سال 367 به امید عطای صاحب بن عباد رهسپار ری شد و سه سال در حكومت وی حضور داشت، اما اخلاقش با این وزیر نیز سازگار نشد. او بعدها در كتاب مثالب الوزیرین كه در هجو ابن عمید و صاحب بن عباد نوشته، اعتراف می كند كه همانند این دو مرد در دربار آلبویه وجود نداشته است.