به عقیده ابطال گرایان، علم تنها از طریق یافتن شواهد و قرائنی مبنی بر ابطال دیدگاه های پیشین پیشرفت میكند و دقیق تر می شود و علم در این فرایند هیچ نیازی به استقرا ندارد.
نویسنده : علی شالچیان
به عقیده ابطال گرایان، علم تنها از طریق یافتن شواهد و قرائنی مبنی بر ابطال دیدگاه های پیشین پیشرفت میكند و دقیق تر می شود و علم در این فرایند هیچ نیازی به استقرا ندارد.
ابطال گرایان بر این باورند كه تنها فرضیهای علمی است كه بتوان آن را از طریق تجربه ابطال كرد، اما اگر فرضیه ای ابطال ناپذیر باشد، جهان هر خاصیتی كه داشته باشد و به هر شكلی كه عمل كند، با آن فرضیه تعارضی نخواهد یافت و به بیان دیگر آن فرضیه درباره خاصیت جهان و چگونگی عملكرد آن هیچ چیزی به ما نمی گوید.
بر اساس این دیدگاه، هر اندازه نظریه ای بیشتر ابطال پذیر باشدو راه را برای تصحیح نظریه های علمی و دقیق تر كردن آن بازتر بگذارد باید نسبت به نظریهای كه ابطال پذیری كمتری دارد، ترجیح داده شود.
از لوازم مهم شرط ابطال پذیری نظریه ها این است كه نظریه به وضوح بیان شود؛ زیرا در صورت ابهام در نظریه، همیشه میتوان آن را به گونه ای تفسیر كرد كه با شواهد تجربیِ متعارض، سازگاری پیدا كند و از ابطال نجات یابد. دقت بیشتر نظریه نیز از آنجا كه نظریه را ابطال پذیرتر میكند، مطلوب تر است.
آنچه پوپر را به ارائه چنین دیدگاهی برانگیخت رویكرد تجربه گرایانه و پذیرش منطق قیاسی و ضدیت با استقرا بود. او متوجه شده بود كه قوانین و نظریه های علمی، به خصوص نظریه نسبیت كه در آن زمان با موفقیت از بوته آزمون خارج شده بود، ابطال پذیر بوده است و در مقابل، برخی برداشت های موجود از نظریه تاریخی ماركس و روانكاوی فروید و روانشناسی آدلر فاقد این خصوصیت بودند. چنین نظریاتی هر چند قصد تبیین همه چیز را دارند، اما در حقیقت هیچ چیزی را تبیین نمی كنند.
نظریه های پوپر در فلسفه علم مناقشاتی را به همراه آورد. به عقیده بسیاری از فیلسوفان، دیدگاه پوپر تنها معرفت علمی سلبی را توضیح می دهد و در مورد معرفت ایجابی هیچ چیز به ما نمی گوید. به بیان دیگر، در این دیدگاه، ما تنها می توانیم از نادرستی فرضیه ها اطلاع كسب كنیم، در حالی كه آنچه علم را با اهمیت ساخته است، وجه ایجابی آن است. پاسخ پوپر به این ایراد آن است كه آنچه مورد توجه اوست منطق تحقیق علمی محض است، نه مسائل عملی مربوط به استفاده های تكنولوژیكی از آن.