زبان فارسی هرچه هست مایۀ یگانگی و پیوند همۀ ایرانیان است و از آن هیچ قوم و گروهی نیست .
نویسنده : باثر خلیلی
در ایران تنوع قومی نیست و ما با گوناگونی زبانی وبیشتر گویشی و خرده فرهنگهای بومی رو به روییم .
در ایران پیش از اسلام قومیت به شكل كنونی نداشته ایم یعنی در آن روزگار لر، كرد ، بلوچ ، كلهر، لك ، گوران و هر قوم دیگری كه اكنون هست ، نداشتهایم . در ایران آن دوران دو قوم شرطی بزرگ داشته ایم : یكی « فارس » در جنوب ایران یعنی مردمی كه به گویشهای جنوب غربی و دیگری « ماد » یعنی كسانی كه به گویشهای شمال غربی سخن می گفتند . در شرق ایران یعنی در گسترۀ آسیای مركزی و فرارود وضعیت به گونه دیگری بوده كه خود موضوع جداگانهای است .
قوم بزرگ « فارس » بعدها همۀ قوم ها و خرده فرهنگهایی را پدید آورد كه اكنون به گویشهای جنوب غربی سخن می گویند و قوم « ماد » نخست مادهای میانه ، پارتها ، آذریها و سپس خرده فرهنگهایی را پدید آورد كه به زبانها و گویشهای شمال غربی سخن می گویند مثلا بلوچها ، كردها ، سیوندیها ، كاشیها ، سمنانیها ، گیلكها ، مازندرانیها ، تالشها و مردم اطراف اصفهان . درواقع در ایران پیش از اسلام فقط این دو پدیده قومی بوده اند و این دو نیز بیشتر با یكدیگر همگون بودند و زبان هم را می فهمیدند.
قوم هایی كه امروز در ایران میبینیم همه در دوران اسلامی پدید آمده اند . بنابراین هیچ یك از قوم ها یا خردهفرهنگها یا مردم یكی از سرزمین های ایران نمی توانند بگویند كه ایران از روزگار باستان سرزمین ماست.
زبان را به هیچ روی نباید با قوم یكسان دانست .
گروههای فرهنگی - قومی ایران امروز پس از چیرگی عرب پدید آمده اند و پیش از آن نبوده اند .
ایران به شكل امروزی آن ساختی طبیعی است كه در سه هزار سال پیش شكل گرفته است. هیچ بخشی از این كشور درسراسر تاریخ با جنگ و لشكركشی تسخیر نشده است كه سپس به آن افزوده شود .
ایران یك پدیدۀ بی همتای طبیعی است و آن را با كشورهایی مانند اتحاد جماهیر شوروی كه می سنجیم ، آشكارا دچار خطای روش شناسی میشویم یعنی ساختی طبیعی را در برابر پدیده ای ساختگی می گذاریم .
من دربارۀ ایران كه می اندیشم درخت تنومندی می پندارم كه تنۀ ستبری دارد و از آن شاخههای بسیاری روییده است و این شاخه ها به تنه و به یكدیگر پیوسته است.
بخش سبز این درخت یا تاج آن مانند گنبدی تنه را زینت میدهد و شاخه ها چنان با یكدیگر پیوند دارند و چنان در یكدیگر فرورفته اند كه دست هم میان آن ها نمی رود .
آنچه در ایران گروههای قومی خوانده میشود درواقع گروه های زبانی – مذهبی است كه قرن ها در كنار یكدیگر با همدلی زیسته اند و حافظۀ تاریخی مشترك دارند .
روی هم رفته در ایران دو نژاد هست ، یكی نژاد ایرانی و دیگری نژاد ترك كه همان تركمنها هستند و جمعیتشان هم بیش از نیم میلیون نفر نیست .
برخی میگویند 51 درصد مردم ایران فارس یا همان اكثریت و 49 درصد اقلیتند و متأسفانه برخی ایرانیان هم این سخن را بازگو میكنند اما به راستی در ایران اصلاً « فارس » وجود ندارد . فارس كیست ؟ آیا گیلك فارس است یا نه ؟ سیوندی چطور؟ كاشی فارس است ؟ چطور میتوان اهالی گز، ابیانه ، سمنان یا مازندرانی و دیگران را كه به زبان مادریشان سخن می گویند و زبانشان دست كمی از كردی و بلوچی ندارد « فارس » پنداشت ولی كرد و بلوچ را نه ؟
پس زبان فارسی زبان هیچ یك ازقوم ها و خرده فرهنگهای ایرانی نیست . فارسی زبان فراقومی یا میانجی و مایۀ یگانگی و همبستگی ملّی ما ست .
در این زمینه سخن بسیار است ، نقل می كنیم . والسلام
• زبان فارسی متعلق به قومی به نام «فارس» یا اكثریت (51 درصد) مردم ایران نیست و درواقع زبان مشترك و میراث فرهنگی و تمدنی همه مردم ایران به شمار میآید و آنها را به یكدیگر پیوند میدهد.
• زبان فراقومی فارسی متعلق به همه خردهفرهنگهای ایران است. هیچ قومی در ایران نمیتواند ادعا كند من فارسم، حتی خود فارسها در فارس.