اصحاب ذره (اتمی ها) : بخش دوم اصحاب ذره (اتمی ها) : بخش دوم

در بخش اول از این نوشتار برخی از دیدگاه های اصحاب ذره (اتمی ها) و برخی از متفكران آن ها را بیان كردیم و در این نوشتار ادامه آن را به اختصار پی می گیریم. لازم به ذكر است كه توصیف عقاید این فیلسوفان به
به معنای تایید سخن ایشان نیست.

1397/01/22
|
11:54

نویسنده : علی شالچیان
در بخش اول از این نوشتار برخی از دیدگاه های اصحاب ذره (اتمی ها) و برخی از متفكران آن ها همچون لئوكیپوس و ذیمقراطیس(دموكریت) را بیان كردیم و در این نوشتار ادامه آن را به اختصار پی می گیریم. لازم به ذكر است كه توصیف عقاید این فیلسوفان به معنای تایید سخن ایشان نیست.
لئوكیپوس در مورد آفرینش معتقد بود كه در آغاز خلأ بود و انبوهى از ذرات. ذرات در خلأ رها شدند و از تألیف آلى و صدف هاى آنها عوالم بیشمار به وجود آمد. ذرات را حركتى است بى آغاز و بى نهایت. این حركت آن ها را به تصادم و تلاقى وامى دارد، و اجسام مختلف از آن ها پدید مى آید. نفس نیز مانند جسم مركب از ذرات كروى شكل است، ولى این ذرات در غایت لطافت اند و در همه اجسام حلول كنند، حتى در آن دسته از اجسام كه ما آنها را بی حركت و بیجان مى یابیم. احساس و شعور و عاطفه و فكر چیزى جز پدیده هاى مادى نیستند. مثلا ادراك از قبول صورى كه از اشیاء خارجى مى آیند حاصل مى شود. آن صور هوا را مى شكافند، و از سوراخ هایى كه ذرات از آن عبور مى كنند در ما داخل مى شوند. این صور از نظر تركیب با اشیاء دیگر اختلافى ندارند، بلكه این اختلاف از نظر حجم و سبكى آن‌ها است. آن ها در اعضای حسى ما آثارى كه باقى مى مانند برجاى مى گذارند.
دیدگاه ذیمقراطیس(دموكریت) با دیدگاه لئوكیپوس در اصول، چندان اختلافى ندارد. تنها ذیمقراطیس در آراء استاد خود، برخى تعدیلات مهم ایجاد كرده است. اوبیان كرد كه ذرات ازلى، در ازل، در یك خلأ نامتناهى منتشر بودند. توده ذرات معادل آن خلأ نامتناهى بود، یعنى آن نیز نامتناهى بود.
بدین طریق ملاحظه مى كنیم كه ذیمقراطیس، از نظریه "خلأ عظیم" ، كه در آغاز از ذرات متمایز بود، عدول كرده است. تركیباتى كه از اتحاد ذرات حاصل مى شوند عارضى هستند. عوالم غیرمتناهی اند و تا بی نهایت تكوین مى یابند و زوال مى پذیرند. براى همه پدیده هاى عالم وجود، یك علت است كه آن از یكسو با ضرورت، و از سوى دیگر با بخت و اتفاق هماهنگ مى شود.
اتفاق و ضرورت در نظر ذیمقراطیس یك معنى دارند و آن یگانه علتى است كه عقل از درك آن عاجز است، و موجب ائتلاف ذرات مى شود. ولى این ذرات بعد از ائتلاف بر وفق قوانین حتمى به سیر خود ادامه مى دهند، و دیگر با صدفه ارتباطى ندارند . نفس واحد است و مؤلف از ذرات كروى است. در آن تمییز روح از عقل ممكن نیست، ولى نفس در جمیع اجزای بدن پراكنده است؛ اما مركز عقل سینه است. نفس را سه نوع تأثیر است: احساس، فكر و شعور. همه این تأثیرات نسبى است. و ما به عالم خارج، جز از طریق تأثیرات حسى پى نمى بریم. رنگ و بو و طعم و صوت، چون لذت و الم و تأثیرات دیگر، نتیجه عمل مشترك میان ذرات درك شده و آلات حسى ما هستند؛ یعنى هر احساسى امرى است متعارف، و ادراك ما به حقیقت اشیا، تعلق نمى گیرد، بلكه كیفیات مختلف آن ها را درمى یابد. شاید مهم ترین قسمت در فلسفه ذیمقراطیس، آراء اخلاقى او باشد. او حكیمى است خوشبین، كه سعادت انسان را در رضا و قناعت و شادمانى مى داند، و زندگى اجتماعى را امرى ضرورى مى شمارد، كه براى دفاع از نفس و همكارى در برآوردن نیازهاى اساسى زندگى، چارهاى از آن نیست.

دسترسی سریع