حافظ نه ریاكار است و نه ریاكاری را بر می تابد اما رند است ، گاهی كاری را به خود می بندد و بر آن می تازد تا از كینه و دشمنی ریاكاران در امان بماند.
آتش زهد ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
نویسنده : باقر خلیلی
ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم
با ما به جام باده صافی خطاب كن
یكی از اندیشه های بنیادین حافظ ریا ستیزی است كه بارها نقل كرده ایم . اگر او از زهد و توبه تن می زند و آن ها را در كنار طامات می آورد كه گزافه گویی و ادعای كشف و كرامات است ، از آن رو ست كه زهد و توبه ریایی را چون طامات گزافه و دروغ می انگارد و گویا در این جا گوشه چشمی هم به امیر مبارزالدین محمد مظفر دارد كه بزرگ ترین ریا كار روزگار او ست كه به ظاهرتوبه كرده و میخانه ها را بسته اما اموال اوقافی را یكسره تصرف كرده است :
بود آیا كه در میكده ها بگشایند
گره از كار فروبسته ما بگشایند
اگر از بهر دل زاهد خود بین بستند
دل قوی دار كه از بهر خدا بگشایند
و :
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد
كه می حرام ولی به ز مال اوقاف است
درباره زهد ریا و ناسازگاری حافظ با آن بسیار گفته ایم . این چند بیت گواه این سخن :
آتش زهد ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
و :
گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
تا ریا ورزد و سالوس ، مسلمان نشود
و بالاخره :
من و هم صحبتی اهل ریا دورم باد
از گرانان جهان رطل گران ما را بس
در ذهن و زبان حافظ توبه ریایی و دروغین هم ناستوده است . البته به یاد داشته باشید كه مخالفت او با شریعت و زهد و توبه نیست اما چون این ها دستمایه ریا وسالوس است بر آن میتازد و طعن و تعریض دارد :
من نه آن رندم كه ترك شاهد و ساغر كنم
محتسب داند كه من این كار ها كمتر كنم
من كه عیب توبه كاران كرده باشم بار ها
توبه از می وقت گل ، دیوانه باشم گر كنم
و :
یكی از عقل می لافد ، یكی طامات می بافد
بیا كاین داوری ها را به پیش داور اندازیم
می دانیم كه چون عقل در ستیز و رویاروییبا عشق است ، نزد عارف و سالك پذیرفته نیست
پس تا این جا دانستیم كه :
ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم ، یعنی چه !
اما ببینیم كه : با ما به جام باده صافی خطاب كن چه معنی دارد .
به گفتن نیاز نیست كه این باده ، می وحدت ، می معرفت است . اكنون باده صافی چیست و چرا باده صافی ؟
اصولا جام باده معرفت دل عارف و رهرو راه حضرت حق است ، دلی كه باید از زنگار كینه و نادانی و هر آلودگی به دور و پاك باشد .
پس می توان گفت كه حافظ می خواهد بگوید : من اهل ریا و دورویی و بیهوده گویی نیستم و جز عشق به حضرت حق چیزی نمی شنوم و نمی خواهم :
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
تفسیر آخرین بیت این غزل را هم نقل خواهیم كرد . والسلام