واقعه نگاری روز دوم محرم
برگرفته از قطعه ی حسام الدین سراج آیینه عشق و باده الست با شعری از عمان سامانی
روز دوم محرم امام حسین(ع) به همراه یاران خود وارد سرزمین نینوا شد و در این هنگام بود كه «حرّ» در نامه ای به عبیدالله بن زیاد، ورود حسین بن علی(ع) را به اطلاع او رساند و همین آغازی بر مصائب اهل بیت(ع) بود.
به گزارش شفقنا، امام حسین(ع) در دوم محرّم سال 61 هجرى به اتّفاق یاران خویش به سرزمین كربلا وارد شد،كه سرآغاز حماسه هاى عظیم عاشوراست. مصائب اهل بیت علیهم السلام از روز دوم محرّم كه وارد كربلا شدند شروع شد و روز به روز كار را بر آنها سخت تر كرد.
سخنان امام حسین (علیه السلام) هنگام ورود به كربلا
آن حضرت هنگام ورود به سرزمین كربلا ابتدا به یارانش رو كرد و فرمود:«النَّاسُ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعِقٌ عَلى أَلْسِنَتِهِمْ، یَحُوطُونَهُ ما دَرَّتْ مَعایِشُهُمْ، فَإِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ ؛ مردم، بندگان دنیا هستند و دین همانند چیزى است كه بر زبانشان باشد، تا آنگاه كه زندگى شان (به وسیله آن) پر رونق است آن را نگه مى دارند، ولى هنگامى كه با مشكلات آزموده شوند عدد دین داران اندك مى شود».
آنگاه پرسید: آیا اینجا كربلا است!پاسخ دادند: آرى، اى پسر پیغمبر!آن حضرت فرمود:«هذا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلاءٍ، ههُنا مَناخُ رِكابِنا، وَ مَحَطُّ رِحالِنا، وَ مَقْتَلُ رِجالِنا، وَ مَسْفَكُ دِمائِنا؛ این دیار، جایگاه اندوه و بلا (و سرزمین گرفتارى و آزمون) است، اینجا محلّ خوابیدن شتران ما، و بارانداز كاروان ما، و محلّ شهادت مردان ما و جارى شدن خون ماست».
عبیدالله بن زیاد و اطلاع از ورود امام(علیه السلام) به كربلا
پس از اینكه اصحاب امام علیه السلام پیاده شدند «حرّ» نیز با هزار سوار جنگى در ناحیه دیگرى در مقابل امام علیه السلام اردو زد و نامه اى به عبیداللَّه بن زیاد نوشت و در آن نامه او را از ورود امام حسین علیه السلام به كربلا باخبر ساخت.
نامه عبیدالله به امام حسین(علیه السلام) در روز دوم محرم
ابن زیاد نیز نامه اى به این مضمون براى امام حسین علیه السلام نوشت: «امّا بعد! اى حسین! خبر ورودت به كربلا به من رسید، امیرالمؤمنین یزید! به من نوشته است كه سر بر بالین ننهم و غذاى سیرى نخورم تا تو را به قتل برسانم و به خداوند لطیف و خبیر ملحق كنم و یا به فرمان من و یزید بن معاویه گردن نهى».
پاسخ كوبنده امام حسین(علیه السلام) به ابن زیاد
چون این نامه به امام حسین علیه السلام رسید و آن را خواند، نامه را به دور افكند و فرمود:«لا أَفْلَحَ قَوْمٌ آثَرُوا مَرْضاهَ أَنْفُسِهِمْ عَلى مَرْضاهِ الْخالِقِ ؛ گروهى كه خشنودى خود را بر خشنودى خداوند برگزیدند، هرگز رستگار نخواهند شد».
فرستاده «عبیداللَّه» پرسید: «اى اباعبداللَّه! جواب نامه چه شد؟»امام علیه السلام فرمود:«ما لَهُ عِنْدِی جَوابٌ؛ لِأَنَّهُ قَدْ حَقَّتْ عَلَیْهِ كَلِمَهُ الْعَذابِ ؛ این نامه نزد من جوابى ندارد، زیرا عبیداللَّه مستحقّ عذاب الهى شده است!».
چون قاصد نزد عبیداللَّه بازگشت و جریان را گفت، ابن زیاد به شدّت برآشفت (ولى پاسخى نداشت).
سازش ناپذیری امام حسین(علیه السلام) در برابر ظالمان
امام علیه السلام با این سخن كوتاه و پر معنى نشان داد كه با كسانى كه خشنودى بندگان طاغى و یاغى را بر خشنودى خدا مقدّم مى شمرند، هیچ سر سازش ندارد و نامه امثال ابن زیاد را كه جزو این گروهند، لایق و شایسته پاسخ نمى داند، آن را مى خواند و به دور مى افكند، هر چند جان شریفش در خطر باشد.
نامه امام حسین علیه السلام به اهل كوفه
در این روز امام علیه السلام قلم و كاغذى طلب كرد و نامه اى براى بزرگان كوفه كه مى دانست بر رأى خود استوار مانده اند، و در واقع خطاب به عموم مردم كوفه، به این مضمون نوشت:««بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىٍّ إِلى سُلَیمانِ بْنِ صُرَدٍ، وَ الْمُسَیِّبِ بْنِ نَجْبَهَ، وَ رُفاعَهِ بْنِ شَدّادٍ، وَ عَبْدِاللَّهِ بْنِ والٍ…،فَمَنْ نَّكَثَ فَإِنَّمَا یَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ،وَ سَیُغْنِى اللَّهُ عَنْكُمْ، وَ السَّلامُ؛«به نام خداوند بخشنده مهربان؛ از حسین بن على علیه السلام به سلیمان بن صرد، مسیّب بن نجبه، رفاعه بن شداد، عبداللَّه بن وال و همه مؤمنین، امّا بعد: شما مى دانید پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله در زمان حیات خود فرمود:«هر كس سلطان ستمگرى را ببیند كه حرام خداوند را حلال شمرده و پیمان خدا را شكسته و با سنّت پیامبر اكرم مخالفت ورزیده و در میان بندگان خدا به ظلم و ستم رفتار نموده، ولى با او به مبارزه عملى و گفتارى برنخیزد، سزاوار است كه خداى متعال او را در جایگاه آن سلطان ستمگر (جهنّم) وارد كند…هر كس پیمان شكنى كند، تنها به زیان خود پیمان شكسته است». و خداوند به زودى مرا از شما بى نیاز خواهد كرد. والسلام».
امام علیه السلام نامه را مهر كرد و پیچید و به «قیس بن مسهّر صیداوى» داد تا به مردم كوفه برساند و چون امام از خبر كشته شدن قیس مطّلع شد، اشكش جارى گشت و عرضه داشت:«اللَّهُمَّ اجْعَلْ لَنا و لِشیعَتِنا عِنْدَكَ مَنْزِلًا كَریماً، وَ اجْمَعْ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِكَ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَدیرٍ؛ خداوندا! براى ما و شیعیان ما در نزد خود جایگاه والایى قرار ده و ما را با آنان در جوار رحمت خود گردآور كه تو بر انجام هر كارى توانایى».
اتمام حجت سیدالشهدا(علیه السلام)با كوفیان
امام علیه السلام در این نامه كه براى عموم مردم كوفه مخصوصاً بزرگان آنها نوشته است بار دیگر اتمام حجّت مى كند. از یك سو وظیفه سنگین آنها را در قیام بر ضدّ جنود شیطان و سردمداران فساد و كفر و طغیان، روشن مى سازد، و از سویى دیگر عهد و پیمان و بیعت مؤكّد آنان را در حمایت از آرمان هاى خود یادآور مى شود.
جالب این كه هرگز قیام و مبارزه خود را مشروط به قیام آنها نمى كند وعزم و جزم خود را براى مبارزه تا آخرین نفس با توكّل بر خداوند آشكار مى سازد