داستان سیاگالش افسانه ای مطرح در گیلان و مازندران سه شنبه 10 فروردین ماه در برنامه «پرده عشاق» روایت می شود.
سیاگالش موجودی خیالی است كه احتمالا بازمانده اسطوره های كهن اقوام گیل یا تالش است و به نوبه خود در این فرهنگ ها نماد ذهنی نیازهای مادی مردمی است كه معیشت شان مبتنی بر دامداری و شبانی است.
با توجه به اینكه در برنامه «پرده عشاق» داستان ها و افسانه ها روایت می شوند این بار این افسانه گیلانی مورد توجه قرار گرفته و برای شنوندگان رادیو فرهنگ بازگو می شود.
سیاه گالش شبیه ایزد گئوش یا درواسپ ایران باستان است، هر منطقه ای به تنا سب محیط جغرافیایی و اكولوژی ،زبان و ادبیات ، دست آفریده ها ، باور های دینی و...دارای افسانه ها و داستانها یی است . از افسانه گیلان می توان به سیا گالش اشاره نمود كه در هر منطقه ای به روایات مختلفی از آن یاد می شود سیاگالش اسطوره یاری رسان و حافظ محیط زیست است .
داستان سیاه گالش نشانی از دامداری مردمانی است كه شغل نیاكان خود را در دل جنگل ها حفظ كرده و همواره به دنبال یك لقمه نان حلال در سخت ترین شرایط در گرما و سرما در كوره راههای جنگلی و كوهستانی هستند ،اكثر افسانه های گیلان زمین قابلیت درا ماتیزه شدن دارند . افسانه سیا گالش نیز جزو روایاتی است كه می توان از آن بعنوان عنصری با معنا در نمایش سود برد كه « مریم قاسمی» از آن بهره برده و در « پرده عشاق»ان را نوشته تا مرشد « معجونی» اجرا كند
داستان در برخی مناطق اینگونه روایتشده كه دامداری در دل جنگل زندگی می كرد زمستان می آید در این برف آهویی به دامدار پناه می آورد ، او تا بهار از آهو حفاظت كرده و در بهار آن را رها می كند تا به طبیعت بازگردد.و اما زمستان سال بعد برف فراوانی می آید و دامدار وقتی می بیند علوفه كافی برای دام هایش ندارد و از طرفی هم نمی تواند آنان را به یك آبادی بهتر ببرد تصمیم می گیرد جان خود را نجات داده و دام ها را رها كرده و به یك منطقه قابل زندگی می رود تا اینكه برف ها آب شده و فصل بهار از راه می رسد دامدار با كور سوی امیدی به طرف جنگل و محل چرای دامهایش حركت می كند با این فكر كه اثری از آنها نخواهد یافت اما در كمال تعجب می بیند تمام دام هایش در جنگل در حال چرا هستند و مردی با شولای پشمین بر دوش همراه آن دام هاست مرد خطاب به دامدار می گوید تو یك سال از آهوی جنگل من محافظت كردی و من نیز در نبود تو از دامهای تو مراقبت نمودم . دامدار به مرد كه همان سیاه گالش می باشد می گوید در عوض خدمتت من نصف دام هایم را به تو می بخشم و از تو تشكر می كنم اما سیاه گالش به مرد می گوید فقط آن سیاه كل (گاو نر سیاه رنگ ) را به من بده و دامدار با كمال رضایت قبول می كند اما در یك چشم پلك خوردن آن مرد با آن گاو نر غیب می شوند .این داستان مربوط به منطقه ی شاه سره در بخش دیلمان است و روایتی از داستان سیاه گالش و دامدار جنگلی است .
علاقه مندان می توانند برای شنیدن این داستان ساعت 21:00 روی موج اف ام ردیف 106 مگاهرتز با رادیو فرهنگ همراه شوند و برنامه « پرده عشاق» به تهیه كنندگی مریم قاسمی و اجرای مرشد معجونی را بشنوند.