شوربختانه خود حافظ شعرش را گرد نیاورده و محمد گلندام كه در بود و نبودش هم تردید است ، در گرد آوری دیوان خواجه به سخن امروز چندان امانت نورزیده ...
... مفهوم و عمل صوفی در اندیشه و شعر حافظ به گونه ای دیگر خود نمایی می كند .
شوربختانه خود حافظ شعرش را گرد نیاورده و محمد گلندام كه در بود و نبودش هم تردید است ، در گرد آوری دیوان خواجه به سخن امروز چندان امانت نورزیده و افزون بر حذف پاره ای ابیات مدح كه پس از تخلص « حافظ» می آمده و هنوز چند تایی از آن باقی است ، با الفبایی كردن ترتیب غزل ها تاریخ سرودن آن ها را پریشان كرده و بنابراین زمان سرودن غزل ها روشن نیست .و نمی توان چگونگی دگرگون شدن اندیشه حافظ را پی گرفت . البته حافظ پژوهان زمان سرودن برخی از غزل ها را كه به رویدادی خاص اشاره كرده است روشن كرده اند . با این یادآوری به سراغ « صوفی » میرویم كه از واژه ها و مضمون های پر بسامد دیوان حافظ است .
با نگرش به این واژه در غزل های حافظ در می یابیم كه حافظ صوفی بوده و خود را صوفی خوانده است یا دست كم به آنان بد گمانی و تعریض نداشته است :
یك حرف صوفیانه بگویم ، اجازت است
ای نوردیده صلح به از جنگ و داوری
یا :
صوفی صومعه ی عالك قدسم لیكن
حالیا دیر مغان است حوالتگاهم
تا به آن جا می رسد كه :
ز خانقاه به میخانه می رود حافظ
مگر زمستی زهد ریا به هوش آمد
كه تعریض بر صوفی و زاهد با هم است ، با این توضیح كه تعریض به زاهد از صوفی سرچشمه گرفته است ، سخن را به پایان می بریم اما این بحث ادامه دارد .
والسلام