خیلی از ما شاید به این كه چرا بیشتر از این ثروت ، قدرت، شهرت و...نداریم،معترض باشیم در صورتی كه اگر اندكی بدانیم كه ثروت و قدرت ... اگر ظرفیت وجودی نباشد خوب نیست كه هیچ از صد شر و بلا هم بدتر است!تمایلی به آن نخواهیم داشت.
نویسنده : حسین نعمتی
میل ها همچون سگان خفته اند و اندر ایشان خیر و شر بنهفته اند
تا كه مرداری درآید در میان نفخ صور حرص كوبد بر سگان
چون در آن كوچه خری مردار شد صد سگ خفته بدان بیدار شد
صد چنین سگ اندر این تن خفته اند چون شكاری نیستشان بنهفته اند
در مثنوی معنوی مولوی ابیات فراوانی را می ببینیم كه حالت های روانی و نفسانی آدمی را به دقت تحلیل كرده اند.
خیلی از ما شاید به این كه چرا بیشتر از این ثروت ، قدرت، شهرت و...نداریم،معترض باشیم در صورتی كه اگر اندكی بدانیم كه ثروت و قدرت ... اگر ظرفیت وجودی نباشد خوب نیست كه هیچ از صد شر و بلا هم بدتر است!تمایلی به آن نخواهیم داشت.
در تاریخ بشر بسیاری دیده شده اند كه قبل از آن كه به قدرت و ثروت و شهرت برسند انسان خوبی بوده اند اما از وقتی كه به قدرت و ثروت وشهرت رسیده اند تو گویی موجود دیگری شده اند و هیچ شباهتی به قبل ندارند.
مولوی ثروت و قدرت و شهرت و... را به مردار تشبیه می كند و می گوید همین كه این ها بیاید نفس آدمی همانند سگ وحشی و درنده بیدار می شود و امان از وقتی كه این سگ درنده بیدار شود ، دیگر هیچ چیزی جلودارش نیست.
فرعون و قارون وچنگیز و هیتلرو ... از اول اینگونه نبودند اما از وقتی كه بوی خر مرده ی قدرت و ثروت و.... به مشامشان رسید سگ نفس شان بیدار شد و این چنین از مقام انسانیت فرو افتادند و امروز نام آنان ننگ بشر شده است .