یادداشت روز: تاریخ بی خردی در فضای مجازی «طومار آدم خسته بی نام در فضای مجازی»

طو مار آدم خسته بی نام،چندان پربارنیست. این آدم خسته بی نام درفضای مجازی-كه همه باآن آشناییم- روزبروز بیشتر خودنمایی می كند. ویژگی اصلی این آدم مثالی یك كلام بودن و فقدان استدلال است . این آدم چون نامش بزرگ است .....

1396/03/09
|
17:07

نوشته: مسعود عابدین نژاد

طرح مسئله: ... تاریخ تولد آدم خسته بی نام به سالها سال پیش- حتی قرن ها- باز می گردد. او همان كسی است كه حضوری همیشگی در آثار ادبی ایرانی داشته است. این آدم خسته بی نام معلوم نیست چكاره است، اما همیشه كلمات و جمله های قصار می گوید. در آثار گذشته معمولا با لفظ « زید» و «عمرو» از وی یاد می شد.این زید و عمرو البته مكان مشخص یا كار مشخصی نداشت؛ اما به عنوان یك پرسش گر ثابت دستیار خو.بی برای نویسنده ای بود كه سعی می كرد بحثی استدلالی را هدایت كند. اما با گذشت روزگار و تحول اساسی در ابزار های ارتباطی این زید و عمرو نیز تغییر كردند. اگر در متنی مانند گلستان سعدی زید كاركردی استدلالی و صرفا مثالی داشت، در دنیای مجازی دیوانه ما دیگر حضوری واقعی- ودر حقیقت كاملا ساختگی- پیدا كرده است. براستی بین زید و عمر مثالی پیشینیان با « آدم خسته مجازی» امروز چه تفاوتی وجود دارد؟ آیا این دو از یك جنسند یا اصولاًبا یكدیگر نا متجانسند؟ « زید» و «عمرو» بهتر بودند یا « آدم خسته ی مجازی » دنیای متجدد امروز ما در فضاهای مجازی؟



دنیای قشنگ نو و تولد یك پدیده: ... اگر درآثار متاخر فارسی شخصیت های مثالی «زید» و «عمرو» حضور نداشتند، بسیاری از پرسش های ساده دانش پژوهان بی پاسخ می ماند. مثلا اگر این عمر در استقرائات منطق ارسطویی به كمك نوآموز علم منطق نمی آمد بی شك این نوآموز منطق هرگز نمی فهمید : ارسطو انسان است ، انسان عقل دارد، پس ارسطو عقل دارد!
همین ارسطو اگر تبدیل به عمرو – وزید- می شد ؛ درك بهتری صورت می گرفت. حتی بزرگی چون سعدی شیرین سخن جابجا در گلستان خویش از این صنعت مثال آوری استفاده كرده است. 1 تا آنجا كه سراسر باب پنجم گلستان شاهد مثالی است از فلان عالم( ناشناس) و خواجه كریمی كه نامش گفتن نتوان.
اینكه برای اثبات نظر خویش سعدی از مثال آدمیان ناشناس استفاده می كرده، بدون شك صرفا برای تحقق و اثبات نظریه خود درباره توضیح و توصیف جهان است. در حقیقت سعدی « مستدل و منطقی» سخن می گوید. چارچوب نظری نویسندگان ایرانی بر فرضیه: آموزش، توصیف و استدلال است. این سخن حكیمانه در متون اندرزنامه ای بیشتر هویداست.
در كلیله ودمنه2- كه دانشنامه بزرگ علوم سیاسی است- صاحب اثر از قول « كلیله» و «دمنه» كه دو شغال عادی هستند سخن می گوید. تا بحال از خود پرسیده اید اگر بجای این دو شغال معمولی دو نام معروف مثلا ارسطو و افلاطون بود، چه اتفاقی می افتاد؟ آشكار است كه در چنین حالتی باب استدلال و استقرائ كلاً مسدود می گشت. مثلا ارسطو می گفت: بیاد داشته باشید كه حسد رذیلت است! و افلاطون در پاسخ می گفت: البته حسد شاهنشاهان بیكدیگر هنگامی كه در باره عالمانشان حسد می ورزند فضیلت است!
پر واضح است در مقابل نام افلاطون و ارسطو وهزار و یك آدم مشهور سیاسی و فرهنگی و علمی ، بنده حقیر صاحب این قلم و شمای عزیز اندیشمند امكان مجادله نمی یافتیم و هر چه بود و می گفتند را « سمعاً و طاعتاً» می پذیرفتیم!
و چنین بود كه احتمالا اثر سترگ و زیبا و سراسر خردمندانه ای چون كلیله و دمنه خلق نمی شد. فكر كنید آنكس كه كلیله و دمنه را به تنهایی یا به جمع خلق كرد، چه مایه از اندیشه و منطق و استدلال بكار برده كه ثابت كند « حسد» رذیلت است . و من و شما چقدر خوب اینرا فهمیده ایم. حالا اگرمثلا در جایی بخوانیم: حسد رذیلت است! و امضای جناب ارسطو را پایش ببینیم كلا خواهیم گفت : بله حسد بد است . و در دل به جناب ارسطو آفرین می گوییم . اما احتمالا هیچگاه از عمق جان و دل به اینكه« حسادت موجب تباهی است» ایمان نمی آوریم.
این كاركرد و نقش حضور «عمرو» و «زید» و خواجه و فلان عالم و فلان تاجرو ... همین است . یعنی نویسنده قدیمی و متفكر ایرانی – یا غیر ایرانی- از حضور شاهد مثالی پلی و راهی برای پر بار كردن قوه عقل و استدلال می سازد . و با استدلال حرف و سخن و اندیشه خود را اثبات می كند. تقریبا بیشتر آثار كلاسیك ادبیات عرفانی و عقلی ما این خصوصیت را دارند .( از آثار سعدی و اخلاف او شواهد بسیاری می توان آورد) و با همین استدلال است كه اندیشه ایرانی جهان شمول شد.

و در زایش جهان مجازی امروزاما: طو مار آدم خسته بی نام ، چندان پر بار نیست. این آدم خسته بی نام در فضای مجازی- كه همه با آن آشناییم- روزبروز بیشتر خودنمایی می كند. ویژگی اصلی این آدم مثالی یك كلام بودن و فقدان استدلال است . این آدم چون نامش بزرگ است در هر مسئله ای اظهار نظر می كند. هیچ منبعی برای حرفش نیاز ندارد . هر حرفی را می توان از زبان او زد. هر حوزه ای از علوم عقلی و نقلی برایش یكسان است و نیازی به دیگران ندارد.
گاهی نامش می شود: « حسین پناهی» گاهی « آرتور شوپنهاور» گاهی«ویكتور هوگو» و بیشتر« استفن هاوكینگ» .
نقطه بارز این آدم مجازی خود خوانده اینست كه : خسته است- پوچ گراست- در هر چیزی صاحب نظر است و كلامش می تواند بدون ذكر منبع باشد!
براستی در دنیای امروز كه دانشگاه های ما تعدادشان از مدارس ابتدایی فزونی گرفته و بنابر آمار رسمی چند میلیون دانشجو و فارغ التحصیل با مدارك عالی داریم ؛ كسی از خود نمی پرسد كه: حسین پناهی بازیگر چه ارتباطی به روا شناسی دارد یا آرتور شوپنهاور فیلسوف قرن نوزدهمی چه ربطی به ماشینیسم دارد ؟ و یا...
آنچه موضوع را جالب تر كرده اینست كه ما برای نقل سخن این بزرگان دنبال و پی گیر هیچ منبعی هم نیستیم. كلًا حتی كانال های به ظاهر علمی هم دنبال ارائه سند و منبع نیستند. این از آن دست حوادث است كه به چرخه تولید جهل بیشتر كمك می كند .گاهی فرآیند جعل حقایق آنچنان كارآمد می شود كه دروغی بزرگ تاریخی جایگزین حقیقت می شود .
آنچنان كه بسیاری این دروغ راتكرار می كنند و به نام تاریخ حقیقی به آیندگان می سپارند.
براستی آیا می توان در این چرخه تولید جهل همدست و همداستان نبود؟
كسی می گفت كه تنها راه مقابله با این «آدم خسته بی نام» كه در فضای مجازی در باره همه چیز اظهار نظرهای بی پایه وبی سند می كند، نپذیرفتن و نخواندن و ندیدن است. یاد بگیریم هر سخنی را از آدم خسته بی نام نپذیریم و آنرا «لایك» نكنیم . اینطور شاید«طومار» آدم خسته بی نام در فضای مجازی برچیده شود.
1-گلستان سعدی باب پنجم
2- كلیله و دمنه تصحیح دكتر عبدالعظیم قریب
سه شنبه نهم خرداد 1396

دسترسی سریع