اولین قسمت از برنامه رادیویی «در جستجوی معنا» با موضوع «عشق، تنهایی و معنای زندگی» با حضور امیرعباس علیزمانی دوشنبه 2 تیر از رادیو فرهنگ پخش شد.
امیرعباس علیزمانی در ابتدا گفت: ابرمردی مثل مولانا تمام سخنش عشق و طرب است اما مثنوی با درد و رنج آغاز میشود:
كز نیستان تا مرا ببریدهاند/ از نفیرم مرد و زن نالیدهاند
در غم ما روزها بیگاه شد/ روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت گو رو باك نیست/ تو بمان ای آنك چون تو پاك نیست
استاد فلسفه دانشگاه تهران افزود: گابریل مارسل نمایشنامهای به نام «جهان در هم شكسته» دارد و میگوید جهان ما در هم شكسته است و هیچچیز سر جایش نیست. در جایی از نمایشنامه میگوید تنها یك رنج وجود دارد و آن هم رنج تنهایی است. در اوایل كتاب عهد عتیق خدا به انسان میگوید نمیخواهم تنها باشی و شاید تنهایی تنها برازنده خداوند باشد. قهرمان فیلم راننده تاكسی اسكورسیزی میگوید تنهایی من را رها نمیكند. ایوان ایلیچ هم در رمان تولستوی یك فرد تنهاست.
وی ادامه داد: اینكه از قول ارسطو بگوییم انسان حیوان ناطق است بهتر است تا بگوییم انسان حیوان تنهاست. رنج تنهایی رنج انسان است و رنجی عمیق است. با ماجرای كرونا هم جدا شدن انسانها و ایزوله شدن بیشتر شد و متوجه تنهایی خودمان شدهایم. البته روی مثبتی هم داشت و آن خلوت با خود بود. در فلسفه اسلامی روی این بحث شده كه انسان موجودی اجتماعی و مدنیالطبع است.
امیرعباس علیزمانی اضافه كرد: تنهایی به این دلیل رنجآور است كه چون یك آرزوی برآورده نشده است.
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا/ ما همه بنده و این قوم خداوندانند
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم/ آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند
نیاز انسان به ارتباط با خود، دیگری، طبیعت، هستی و خداوند اگر درست برآورده شود ما یك زندگی نسبتاً شادی خواهیم داشت. ما ماهیانی هستیم كه فلسهای ما درون دریا به هم میخورد. ماهی اگر از آب جدا شود بیقراری خواهد كرد.
وی سپس گفت: هایدگر میگوید انسان دازاین - یعنی هستی در جهان – است. " در " اینجا به معنای ارتباطی است. ما موجودات ارتباطی هستیم. وجود ما با دیگری است. ما غرق در دیگری هستیم و وجود دیگری برای ما ضروری است. علاوه بر هایدگر تمام فیلسوفان اگزیستانس درد تفرد را مطرح میكنند. معتقدند انسان اگر میخواهد اصیل شود به یك معنا باید تنها شود. تنهایی یك موقعیت وجودی است. فیلسوفان اگزیستانس میخواهند بگویند انسان ذاتاً و بنیاداً تنهاست درحالیكه اینطور نیست. فهم هركدام از ما از یك سخنرانی و یا یك موسیقی متفاوت است. چون تجربه است و تجربه یك امر یونیك و اختصاصی است.
امیرعباس علیزمانی در ادامه اظهار داشت: حتی به لحاظ فرهنگ دینی و قرآنی هم به تنهایی توجه شده است. «لَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى». شما به ما تنها باز میگردید. «كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِه». هر كس مسئول اعمال و انتخابهای خودش است. عارفان ما نیز دعوت به نوعی تنهایی میكنند. علاوه بر واژه تنهایی واژههای احساس تنهایی، تنها بودن، تنها شدن، عزلت و خلوت را هم داریم. كلمه تنهایی با كلمات شبیه به خود نباید اشتباه شود.
وی خاطرنشان كرد: حضرت مولانا میگوید:
چون ز تنهایی تو نومیدی شوی/ زیر سایه یار خورشیدی شوی
رو بجو یار خدایی را تو زود/ چون چنان كردی خدا یار تو بود
ویتكنشتاین میگوید به جای جستجوی معنا از كاربردها بپرسید. كاربرد واژه تنهایی آنقدر زیاد است كه نمیتوانیم یك مفهوم یگانه از آن ارائه دهیم. پس باید ببینیم كه مردم واژه تنهایی را چه موقع به كار میبرند؟ همچنین چه افرادی و چه موقع دچار تنهایی میشوند؟ یكی از موارد از دست دادن یك عزیز است. اینجا میفهمیم كه تنهایی به معنی جدایی است. جدایی از كسی كه دوستش داریم. لارنس اسونسن فیلسوف نروژی در كتاب فلسفه تنهایی میگوید هجران هزینه عشق است. از افسانه گیلگمش تا لیلی و مجنون تا شیرین و فرهاد و تا داستان شهریار نگاه میكنید میبینید همین تنهایی و جدایی از معشوق وجود دارد.
امیرعباس علیزمانی افزود: مسئله دیگر مهاجرت است كه در زندگی مدرن مسئله شده است؛ مهاجرت به كلانشهرها و یا كشور دیگر. با مهاجرت ما علاوه بر خانواده خود، فرهنگمان را نیز جا میگذاریم. كافكا مثال میزند از كسی كه به شهری میآید و زبان آنها را نمیداند. رنج مهاجرت رنج عمیقی است چون هیچكس شبیه فردی كه مهاجرت كرده نیست و زبان او را نمیفهمد. مسئله دیگر بیماریهای طولانی و عمیق است كه ذرهذره افراد را از بین میبرد. این افراد احساس تنهایی عمیقی میكنند. به این معنی كه من دردی دارم و اطرافیان من آن را متوجه نمیشوند.
وی همچنین گفت: مورد دیگر تنهایی در دوران پیری است كه به خصوص كسانی كه در خانه سالمندان هستند آن را تجربه میكنند و در نگاه و سكوتشان هم میتوان این را دید. هر وقت با استاد محمدرضا حكیمی صحبت میكنم میگویند یكی از اساسیترین دردهای من این است كه نمیتوانم مثل گذشته بخوانم و بنویسم. پیری موجب میشود كه انسان از عشق خود و كاری كه به آن عشق میورزد فاصله بگیرد. مورد دیگر تنهایی در مواجهه با مرگ است. داستان ایوان ایلیچ هم به این اشاره دارد. تنهاترین تجربه ما تجربه مرگ است و هیچكس نمیتواند جای ما باشد و در آن لحظه حال ما را درك نمیكند.
امیرعباس علیزمانی در ادامه عنوان كرد: بعد از مرگ ژان پل سارتر با سیمون دوبووار مصاحبه كردند. به او گفتند چرا ناراحتی هستی؟ گفت چون دیگر هرگز او را نمیبینم. تجربه تنهایی در مرگ خیلی شدید است. یكی از سخنرانیهای زیبای دكتر شریعتی «علی تنهاست» نام دارد. ایشان میگفت انسانهای بزرگ كه روح بزرگ هم دارند بیشتر احساس تنهایی میكنند و رنج بیشتری هم میكشند. مثل شاهینی كه هر چه بیشتر پرواز میكند و اوج میگیرد تنهاتر میشود. مولانا هم در جاهایی سكوت میكند و نمیتواند حرف بزند و میگوید برخی نامحرم هستند. حضرت علی در نامه خود به كمیل میگوید چقدر امور در سینه من نهفته است و من نمیتوانم بگویم.
وی اضافه كرد: تنهایی انسانهای بزرگ و روحهای بزرگ ارزشمند است. كسانی كه در زمان خود فهمیده نمیشوند. از این تنهایی به تنهایی اصیل و تنهایی زیبا و تنهایی آرمانی تعبیر میكنم. گاهی هم افراد به دلیل فقر تنها میشوند. فقر و نداشتن آدم را تنها میكند. امیرالمؤمنین میگویند فقر باعث میشود كه انسان زیرك نتواند حرفهای خود را بزند. هانا آرنت میگوید در سیستمهای استبدادی انسانها از هم جدا میشوند و تنها هستند. یكی دیگر از موارد زندانی شدن است. مخصوصاً زندان انفرادی كه در این شرایط انسان تنهایی را با گوشت و پوست خود احساس میكنند.
امیرعباس علیزمانی ادامه داد: تنهایی چیزی مثل خفگی است. ارتباط، عشق، دوستی و حضور برای ما مثل اكسیژن است. برخی گفتهاند تنهایی، مرگ قبل از مرگ است. اریك فروم میگوید تنهایی مثل كسی است كه از گرسنگی میمیرد. البته تنها بودن را از تنهایی باید جدا كرد. مثلاً كسی را تصور كنید كه چند روزی به او سر نمیزنند اما اولین كسی كه به او زنگ بزند او از تنهایی در میآید. تنهایی مكانی سادهترین نوع مكانی است كه به راحتی قابل حل است. درست است كه این نوع تنهایی خیلی سطحی است اما این روزها خیلی دردناك شده است. زیمل جامعهشناس آلمانی میگوید كلانشهر جهنمی از ازدحام تنهایان است. این است كه در اسلام صلهرحم خیلی اهمیت دارد.
وی افزود: تنهایی روحی و متافیزیكی از تنهایی مكانی مهمتر است. این تنهایی به این صورت است كه ما به درون هم راه نداریم یا از دردهای هم خبر نداریم یا میدانیم و آن را درمان نمیكنیم. گاهی هم كسی برای درمان درد ما قدم بر میدارد اما نه برای خودمان بلكه برای خودش. ارتباط كلیشهای و ابژهوار فایده ندارد. رابطه تنهایی و عشق رابطه ملكه و عدم ملكه است. یعنی به دیوار نمیتوانید بگویید كور است چون استعداد بینایی را ندارد. انسان استعداد ارتباط را دارد و تشنه ارتباط است. اسپنسر میگوید ما به این احتیاج داریم كه دیگران محتاج ما باشند.
امیرعباس علیزمانی در پایان گفت: خداوند میفرماید: «كنت كنزاً مخفیاً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لكی أعرف». حتی درباره حضرت حق هم این وجود دارد كه پریرو تاب مستوری ندارد. ما در كل زندگی محتاج بازگشت به معشوق حقیقیمان هستیم. وقتی حضور معشوقی كه به زندگی معنا و جان میدهد نیست انسان تنهاست. به این معنا عاشقان تنها نیستند و كسانی كه عاشق نیستند تنهایند. به قول مولانا:
پوستیام دور مانده من ز گوشت/ چون ننالم در فراق و در عذاب
چوب هم گوید بدم من شاخ سبز/ زین من بشكست و بدرید آن ركاب
ما غریبان فراقیم ای شهان/ بشنوید از ما الی الله المأب
هم ز حق رستیم اول در جهان/ هم بدو وا میرویم از انقلاب
برنامه رادیویی «در جستجوی معنا» با موضوع «عشق، تنهایی و معنای زندگی» كاری از گروه اجتماعی رادیو فرهنگ است كه دوشنبه هر هفته ساعت 21 از رادیو فرهنگ (موج FM ردیف 106) پخش میشود.