كمالالدین بافقی متخلص به وحشی از شعرای زبردست قرن دهم است. وی در اواسط نیمهٔ اول قرن دهم در بافق به دنیا آمد و تحصیلات مقدماتی خود را در زادگاهش طی كرد.
طی زمان كن ای فلك ، مژدهٔ وصل یار را
پارهای از میان ببر این شب انتظار را
شد به گمان دیدنی، عمر تمام و ، من همان
چشم به ره نشاندهام جان امیدوار را
هم تو مگر پیالهای، بخشی از آن می كهن
ور نه شراب دیگری نشكند این خمار را
شد ز تو زهر خوردنم مایهٔ رشك عالمی
بسكه به ذوق میكشم این می ناگوار را
نیم شرر ز عشق بس تا ز زمین عافیت
دود بر آسمان رسد خرمن اعتبار را
وحشی اگر تو عاشقی كو نفس تورا اثر
هست نشانهای دگر سینهٔ داغدار را
وحشی بافقی