حكیم ابوالقاسم فردوسی توسی (زادهٔ 329 ه.ق، 319 ه.خ - درگذشتهٔ پیش از 411 ه.ق، 397 ه.خ در توس خراسان)، سخنسرای نامی ایران و سرایندهٔ شاهنامه حماسهٔ ملی ایرانیان.
هفتخوان اسفندیار
كنون زین سپس هفتخوان آورم
سخنهای نغز و جوان آورم
اگر بخت یكباره یاری كند
برو طبع من كامگاری كند
بگویم به تأیید محمود شاه
بدان فر و آن خسروانی كلاه
كه شاه جهان جاودان زنده باد
بزرگان گیتی ورا بنده باد
چو خورشید بر چرخ بنمود چهر
بیاراست روی زمین را به مهر
به برج حمل تاج بر سر نهاد
ازو خاور و باختر گشت شاد
پر از غلغل و رعد شد كوهسار
پر از نرگس و لاله شد جویبار
ز لاله فریب و ز نرگس نهیب
ز سنبل عتاب و ز گلنار زیب
پر آتش دل ابر و پر آب چشم
خروش مغانی و پرتاب خشم
چو آتش نماید بپالاید آب
ز آواز او سر برآید ز خواب
چو بیدار گردی جهان را ببین
كه دیباست گر نقش مانی به چین
چو رخشنده گردد جهان ز آفتاب
رخ نرگس و لاله بینی پر آب
بخندد بدو گوید ای شوخ چشم
به عشق تو گریان نه از درد و خشم
نخندد زمین تا نگرید هوا
هوا را نخوانم كف پادشا
كه باران او در بهاران بود
نه چون همت شهریاران بود
به خورشید ماند همی دست شاه
چو اندر حمل برفرازد كلاه
اگر گنج پیش آید از خاك خشك
وگر آب دریا و گر در و مشك
ندارد همی روشناییش باز
ز درویش وز شاه گردن فراز
كف شاه ابوالقاسم آن پادشا
چنین است با پاك و ناپارسا
دریغش نیاید ز بخشیدن ایچ
نه آرام گیرد به روز بسیچ
چو جنگ آیدش پیش جنگ آورد
سر شهریاران به چنگ آورد
بدان كس كه گردن نهد گنج خویش
ببخشد نیندیشد از رنج خویش
جهان را جهاندار محمود باد
ازو بخشش و داد موجود باد
ز رویین دژ اكنون جهاندیده پیر
نگر تا چه گوید ازو یاد گیر
فردوسی