دانشِ دین ، نخستین و شامل ترین دانشی بود كه ایرانیان در زندگی و حیات دوره اسلامی به آن پرداختند ، در حالی كه از دانش های كهنی همچون طب و حكمت و نجوم و ریاضیات و معماری و ادبیات نیز برخوردار بوده اند.
نویسنده:احمد خالصی
بر اساس كتابهای تاریخ نگاریِ نوشته شده در سده های نخستینِ هجری ، ایرانیان در زبان فارسی برای نامیدن دانش های مربوط به دین و معرفت های دینی، بیشتر و اغلب از واژه " علم" استفاده می كردند. به تعبیری دیگر ، واژه علم بدون اضافه یا تخصیصی ، برای افاده كلیتِ" معرفت دینی" به كار میرفت.
مسلما و طبیعتا ، در آن هنگام نیز دانش هایی كه امروزه موسوم به دانش های تجربی یا علوم دقیقه یا امثال آن هستند هم مورد توجه بود و كاربرد فراوان و گریز ناپذیر داشت ، اما غرض ذكر این نكته است كه ایرانیان در آن قرون وقتی میگفتند "علم " ، منظورشان بیشتر ، علم دینی بود ؛ و نیز واژه "عالِم " را به دانشمندِ علومِ دینی اطلاق می كردند.
دانشِ دین ، نخستین و شامل ترین دانشی بود كه ایرانیان در زندگی و حیات دوره اسلامی به آن پرداختند ، در حالی كه از دانش های كهنی همچون طب و حكمت و نجوم و ریاضیات و معماری و ادبیات نیز برخوردار بوده اند.
رویكرد این چنینی به اصطلاحاتی همچون " علم " و " دانش" ، نشانگر و پاسخی به ضرورت های انگیزش های دینی و مذهبی بود.
فهم و درك دینِ جدید و متون مقدس ، منوط به فهم سخن بزرگان دین بود ؛ و نیز برای عمل به شعائر و مناسك و آیین های اسلامی ، ضرورت داشت كه سخن و قول و سكوت و رفتارو كنش بزرگان دین و پیامبر اعظم به خوبی شناخته شود.
آشنایی با احادیث و غور و توغّل در دایره بی پایان سخن دینی ، راهی بود برای اعتبار بخشی به فهم و درك دینیِ رایج.
مسیری كه ایرانیان ، همراه و هم جهت با سایر اقوام مسلمان پیمودند ، مسیری بود برای وحدت بخشی به جهانِ متنوع وگسترده اسلامی كه خود شامل اقوام و طوایف و ملل مختلف با زبان ها و آداب و رسوم متفاوت میشد و برای یگانه كردن و هم سو نمودن این نوع آیین ها ، نیاز بود كه در پرتو كریمه های قرآنی ، رفتار این جهانی و مسیر اخروی به خوبی تبیین شود.
گستره فرهنگ اسلامی از این مسیر به سوی شفافیت و روشنایی می رفت و ایرانیان دراین زمینه نیز همچون سایر ساحات فرهنگی ، پیشگام و تاثیرگذار بوده اند.
تمدن های باستانی ایرانی نیز به یاریِ گستره جدید و نوین علمی ودینی آمدند و برای ژرفا بخشیدن و كاربردی كردن معرفت های اخروی به كار گرفته شدند.
تاریخ نگاری اسلامی مشحون است از نام ونشان دانشمندان و عالمان ایرانی و فارسی زبان در ساحت استفاده از بنیان های معرفتی نوین و نیز دانش های كهن برای گسترش و تعمیق بخشی به نصوص دینی.
در دوره موسوم به نهضت ترجمه ، كه كتابهای بسیاری از زبانهای پهلوی و سانسكریت و عبری و سریانی و یونانی ، به زبان عربی ترجمه شد و نهضت بیت الحكمه ، جنبشی خیره كننده در ساحت علم و دانشِ جهانی به وجود آورد ، مع الوصف ، همچنان دانش حدیث شناسی و دانش های مربوط به حدیث بود كه تارك دانش ها و روایت ها شناخته میشد.
در بغداد ، دارالحكمه و نهضت ترجمه متون ، رواج داشت و در سایر شهرهای اسلامی مدرسه ها و كانون های فراوانی به وجود آمد تا دانش پژوهان گرد هم جمع شوند و چراغ دانش را برافروزند و یا همچنان روشن نگاه دارند.
سفر به شهرهای دور و نزدیك و استماع حدیث از راویان ، راهی بود كه ایرانیان برای استفاده از این دانش نوین انتخاب كردند.
جستجوی حدیث نزد كبار روایت ، و تلاش برای تدوین و فراهم آوری احادیث ، در شكلهای گوناگون ادامه یافت تا به جایی و مرحله ای رسید كه دانش ها و معرفت های نوینی زاده شد.
استخراجِ قواعد و اصول ومعیارها و سنجه های این دانش حدیث ، در مدارس و شیوه های آموزشی تحولی شگرف و مهم و مفید برای گستره فرهنگ اسلامی به وجود آورد. دانشمندانِ متخصص این رشته كه خود وابسته و متعامل با سایر دانش ها بود ، كم كم و به تدریج از دوره روایتِ صرفِ حدیث به دوره بازشناسیِ حدیث رسیدند . و در این تطور شگفت بود كه " درایت " جای " روایت " را گرفت.
و جایگزینیِ درایت الحدیث به جای اكتفای صرف به روایت و نقل و تدوین احادیث ، خود موجب شد كه سایر رشته ها همچون تاریخ نگاری و ادبیات و لغت نیز ، شیوه های نوینی برای اعتباربخشی به خود ، دریافت كنند.
این تطور ، در روند تكاملی علم و دانش به معنای گسترده آن ،گام مهم و درخور تاملی به شمار می رود.
یا حق