خطر آسیبهای فیزیكی، آشناترین و ملموس ترین خطری است كه اماكن تاریخی را تهدید میكند. بی شك می توان برای این نوع آسیبها تمهیداتی اندیشید و مانع تخریب بیشتر شد، كمااینكه در ایران و نیز سراسر جهان چنین كرده اند.
نویسنده : احمد خالصی
در یادداشت گذشته از فراوانی مواریث فرهنگی ایران گفتم و اینكه مصادیق فرهنگی ایران به دلیل گستره تاریخ
كهن و جغرافیای متفاوت و متنوع، و رفت و آمد سلسله های حكومت گر(كه هركدام آیین و رفتار ویژه ای داشتند) غیرقابل شمارش هستند.
وعده كردم كه در این نوبت از مفهومی جدید سخن بگویم كه كمتر از آن سخن گفته شده و در انبوه شعارهای جدید و ضروری مغفول مانده است.
احتمال آلودگی توریسم فرهنگی
بحث را با یك خبر از هفته نامه ایشیا نیوز آغاز میكنم. این هفته نامه در مقاله ی تلاش كرده كه فهرستی ازاماكن میراث فرهنگی آسیا را ارائه دهد و طی آن اشاره كرده است كه تبدیل این اماكن میراث فرهنگی به میراث جهانی خطر آسیب رساندن به آنها را هم تشدید میكند.
این سخن ناظر به احتمال آلودگی فیزیكی توسط بازدیدكنندگان است. امری كه ما مثلا درمورد تخت جمشید وبسیاری اماكن دیگر شاهد بودیم.
خطر آسیبهای فیزیكی، آشناترین و ملموس ترین خطری است كه اماكن تاریخی را تهدید میكند. بی شك
می توان برای این نوع آسیبها تمهیداتی اندیشید و مانع تخریب بیشتر شد، كمااینكه در ایران ونیز سراسر جهان
چنین كرده اند.
اما اینك سخن از احتمال آلودگی مهمتر و دردناكتری است .
سخن از آلودگی فرهنگی است. نوع نگاه توریستها (گردشگرها) به اماكن تاریخی اغلب (اگر نگوییم همیشه)نگاهی است گذرا، لذت جویانه، تفننی و سطحی.
بی شك توصیف این نوع منظرِ رایج در توریسم، توصیفی است كلی كه خوشبختانه موارد نقض نیز دارد، اما سخن من ناظر به كلیت موضوع است و نه استثنائات.
ذات گردشگری به معنای رایج آن همراه است با تفنن و یافتن زمانی برای گذراندن زمانی موسوم به اوقات فراغت. اغلب دیده ایم انبوه جمعیت حاضر در اماكن تاریخی را كه با دوربینهای تلفن همراه خویش مشغول ثبت لحظه حضور خود هستند. این نوع حضور معمولا بدون توجه به بُعد تاریخی ویا شناخت دقیق و حتی غیردقیق آن مكان صورت میگیرد.
توجه داشته باشیم كه با تحلیلی جامع نگر، اغلب اماكن تاریخی، اماكن دینی و مذهبی نیز محسوب میشوند و البته اینجا سخن از "دین" به معنای عام و گسترده آن است.
اگر این گزاره را بپذیریم، آنگاه این پرسش پیش میآید كه آیا میتوان توقع داشت نوع مواجهه یك گردشگر با یك مكان تاریخی – مذهبی، همان مواجهه و تعامل یك زائر یا یك سالك باشد؟
یك زائر ویا یك سالك، با حضور دریك مكان مذهبی كهن، بار تمامی معانی باطنی و تاریخی آن مكان را بردوش خود احساس میكند و خواسته یا ناخواسته شور و طراوتی در جان و ذهن او به وجود می آید. زائران با حضور در مكانی كهن (با هرنوع معماری تاریخی) عاملی برای استعلای روح و افزایش جانشان مییابند.
طرح بحث را به صورت یك پرسش و صریحتر ادامه میدهم. آیا توریسم با جنبه معنویِ سیر و سلوك و روندِ سیر آفاق و سیر انفس، ذاتاً منافات دارد؟
آیا توریست یا گردشگر میتواند به یك زائر یا سالك تبدیل شود؟
و یا اصلاً این "توانستن" احتمالی، ضرورت و بایدی هم دارد؟
اینجا فقط بحث از زمان نیست بل، تامل و تدبر و تعمق كه مطلوب و مفقود است.
البته شاید برای این پرسش، پاسخ نهایی و قاطع و یك بار برای همیشه نداشته باشیم، اما از طرح بحث نیزگریزی نیست.
انگیزه اغلب سفرها در ایران، تنوع جویی و فرار از زندگی روزمره و بعضا تكرارشونده در شهرهای شلوغ است. انگیزه قابل فهم و محترمی هم هست، اما باید به نهادینه شدن هویت تاریخی و ملی در روح و جان گردشگر توجه كرد.
در بازدید از اماكن تاریخی و نیز موزه ها، باید سفری از گذشته به حال را تجربه كرد. آیا چنین اتفاقی میافتد؟
به این پرسش بیاندیشیم.
البته عده ای بر این باوراند كه در این مورد ما با گره گاه و یا یك بن بست مواجه هستیم. دوراهیِ انتخاب میان اقتصاد و سوددهی ناگزیر و راه دیگر، انتخابی برای تعالی جان و حفظ معنویت روح.
در این یادداشت، مبنا فقط توصیف و توضیح و تبیین مباحث مربوط به گردشگری معنوی بود و موارد مذكور
صرفا برای تامل و اندیشیدن طرح شده اند.
چه با گزاره های بالا موافق باشیم و چه مخالف، به نظر طرح این مباحث خالی از حقیقتی نیست.
صرفا دعوتی به تامل و تلاشی برای یافتن راهكارهای حفظ ، احیاء و انتقال مبانی باطنی و معنوی مواریث كهن.
یا حق