اثری تازه از حمید حسام منتشر می‌شود

كتاب «مهاجر سرزمین آفتاب»، آخرین اثر حمید حسام كه روایت خاطرات كونیكویامامورا، یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران است به زودی منتشر می‌شود.

1399/03/20
|
07:06

این كتاب آخرین اثر حسام و به قول خودش بهترین آنهاست كه به روایت خاطرات كونیكویامامورا می‌پردازد. وی تنها مادر شهید است كه اصالتی ژاپنی دارد و فرزند شهیدش جوان نوزده ساله‌ای بود كه هم در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت‌های زیادی داشت و هم در زمان جنگ تحمیلی با وجود سن كم، راهی جبهه‌ها شد تا از اسلام و ایران دفاع كند كه در عملیات والفجر یك، در منطقه فكه به شهادت رسید.

یامامورا كه پس از ازدواج با یك ایرانی مسلمان و مهاجرت به ایران اسم سبا با الهام از قرآن را برای خود برمی‌گزیند، با دقتی بی‌نظیر و زبانی ساده و شیوا خاطرات خود را از كودكی تا حال بیان می‌كند. هرچند كه سال‌ها قبل در كشور ژاپن و در خانواده‌ای بودایی مذهب متولد شده و تا بیست و یك سالگی تحت آموزه‌های بودایی بوده، اما ازدواج با یك جوان مسلمان ایرانی مسیر زندگی‌اش را تغییر داده و آنقدر روحیات انقلابی و اسلامی‌اش را تقویت كرده كه فرزند نوزده ساله‌اش در جبهه‌های جنگ تحمیلی ایران به شهادت رسیده است.

چیزی كه داستان زندگی این مادر شهید را منحصر به‌فرد می‌كند حوادثی است كه در طول زندگی‌اش اتفاق می‌افتد و مسیر زندگی وی را تغییر می‌دهد تا جایی كه خودش می‌نویسد: هیچ‌گاه تصور نمی‌كردم داستان زندگی من روزی به صورت كتاب منتشر شود چون اگر در ژاپن و در كنار خانواده‌ام می‌ماندم یك زندگی كاملاً عادی را تجربه می‌كردم در حالی كه آشنایی من با یك مسلمان ایرانی مسیر زندگِی‌ام را تغییر داد و توسط او به دنیای جدید و ناشناخته‌ای آمدم.

زندگی در ایران و جامعه اسلامی برای یامامورا بسیار جالب و پر از اتفاقات و حوادثی نظیر قیام 15 خرداد، انقلاب و تغییر حكومت و دوران جنگ تحمیلی است كه یكی از پسران خود را در این مسیر تقدیم اسلام و كشور می‌كند و معتقد است در زندگی هرچه جلوتر می‌رود درهای جدیدی به رویش باز می‌شود.

وی در مورد نگارش خاطرات خود می‌گوید: پس از شهادت پسرم تاكنون چندین نفر پیشنهاد كردند كه داستان زندگی‌ام را بنویسند اما موافقت نكردم تا اینكه در سفر به هیروشیما با آقای حسام همسفر شدم. ایشان پیشنهاد دادند كه خاطراتم را بنویسد و من فكر كردم كه آغاز زندگی‌ام تا به امروز منحصر به‌فرد است و مثل و مانند نداشته است، پس به ایشان اعتماد كردم و انجام مصاحبه‌ها كار نوشتن كتاب شروع شد.

حمید حسام هم در مورد آشنایی با یامامورا و نگارش كتاب خاطراتش اینگونه می‌نویسد: مردادماه سال 1393 با گروهی نه نفره از جانبازان شیمیایی برای شركت در مراسم سالگرد بمباران اتمی هیروشیما به ژاپن دعوت شدیم. در فرودگاه، بانویی محجبه با سیمای شرقی، به عنوان مترجم گروه، به ما معرفی شد. این سفر سرآغاز آشنایی من با كونیكو یامامورا بود. او در مسیر طولانی پرواز دبی توكیو بیشتر قرآن می‌خواند و گاهی با زبان ساده و تا حدی نامانوس خاطراتی برای من تعریف می‌كرد. در ژاپن، به هنگام دیدار جانبازان شیمیایی و بازماندگان بمباران اتمی هیروشیما، گوشم به سرفه‌های جانبازان بود و چشمم به كونیكو یامامورا كه حرف‌های دو گروه را برای هم ترجمه می‌كرد و گاهی قطره اشكی از گوشه چشمانش جاری می‌شد و عطش مرا برای شنیدن داستان زندگی‌اش بیشتر می‌كرد و من تا آن زمان نمی‌دانستم كه او یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران است.

وی می‌افزاید: از همان سال، همواره اندیشه نگارش زندگی این یگانه بانو ذهنم را مشغول كرده بود. بنابراین، طبق قاعده شخصی‌ام، پیش از مصاحبه‌ها، طریق «مصاحبت» و همراهی با راوی را پیش گرفتم و طی هفت سال به هر بهانه و در هر دیدار نقبی به دنیای درونی‌اش زدم تا در اتفاقات و حادثه‌ها نمانم. و سرانجام پذیرفت كه اسرار ناگفته زندگی‌اش را بازگو كند.
منبع: مهر

دسترسی سریع