رمان «دِرِساژ اندوه» درباره سختی‌های پس از جنگ چاپ شد

رمان «دِرِساژ اندوه» نوشته مهدیه مطهر توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد.

1399/03/03
|
09:19

رمان «دِرِساژ اندوه» نوشته مهدیه مطهر به‌تازگی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌كتاب یكی از عناوین مجموعه «ادبیات امروز» و صدوسی‌وچهارمین «رمان» است كه این‌ناشر چاپ می‌كند.

این‌كتاب، چهارمین رمان مهدیه مطهر است كه رمان پیشین‌اش «حرفه: خرابكار» با زمینه‌های پلیسی سال 93 توسط همین‌ناشر به چاپ رسید. «سمفونی ناكوك رنگ‌ها» و «زیر سایه اكالیپتوس» هم دو رمان دیگر این‌نویسنده هستند كه پیش‌تر چاپ شده‌اند.

در «درساژ اندوه» مهدیه مطهر، زندگی بازماندگان جنگ را محور داستانش قرار داده و با اشاره به بخش‌هایی از شاهنامه و گره‌زدن شخصیت‌های داستانش با شخصیت‌های حماسه فردوسی، قصه‌اش را تعریف كرده است.

این‌رمان 45 فصل كوتاه دارد و درباره زندگی زنی است كه پدر جانبازش نیاز به درمان دارد. این‌زن، پسر دانشجویی هم دارد كه به‌دلیل تفاوت نسل‌ها، علاقه‌ای به گفتگو و صحبت با مادرش ندارد. راوی‌ داستان، همین‌ زن است كه با بیان اول‌شخص قصه را روایت می‌كند.

در قسمتی از این‌كتاب می‌خوانیم:

من از وزارت كشاورزی آمده‌ام، با زیرمجموعه‌ معاونتِ دام جلسه داشتم. باید كفایت علمی و فنی‌ام را برای مدیریت مركز تحقیقات و اصلاح نژادم اثبات می‌كردم. باز هم اثبات خودم به یك تازه به‌ میزرسیده دیگر و باز از ممنوعیت صادرات می‌گفتم، بالا بودن هزینه‌های پرورش و نگهداری و درِ زیادی بازِ مملكت روی اسب‌های خارجی و باز مثل همیشه سر تكان‌دادن‌های الكی مدیر جدید به نشانه تایید و من خوب می‌دانم كه این جلسه هم عاقبتی ندارد و همچنان باید بین جهاد و فدراسیون در رفت‌وآمد باشم. مزرعه پرورش اسب میراث پدر و نظامی‌گری‌اش است، مثل خیلی چیزهای دیگر توی این‌مملكت كه به‌مرور به‌اصطلاح خصوصی شده‌اند و خودم با دوندگی و بدبختی مركز اصلاح نژادی و به‌نژادی را بهش اضافه كرده‌ام. شاهو از ماموریت آمده. همزمان از ماشین‌هایمان پیاده می‌شویم. دست دراز می‌كند و بهم دست می‌دهد: «چطوری؟ چه خبر؟»

دستش را تكان كوتاهی می‌دهم و زود رها می‌كنم. گرمی‌اش را انگار خون می‌دواند توی دست‌های یخ‌زده و سردم، انگار توی تمام تنم. انتظارش را نداشتم، نه از خودش كه از شخصیت حقوقی و موقعیت كاری‌اش. شاید به نظرش آمده توی این برّ بیابان كسی نیست و كسی یا چیزی موقعیت حرفه‌ای‌اش را نمی‌پاید و تهدید نمی‌كند. می‌گویم: «هیچی.»

اشاره می‌كند راه بیفتیم. باهاش روی كناره خاكی هم‌قدم می‌شوم. آن‌قدر تند راه می‌رود و آن‌قدر سریع كانكس‌های زهواردررفته را رد می‌كند كه تلاشم برای شانه‌به‌شانه شدن باهاش نفسم را به شماره می‌اندازد.

این‌كتاب با 112 صفحه، شمارگان هزار و 100 نسخه و قیمت 18 هزار تومان منتشر شده است.
منبع: مهر

دسترسی سریع