جمعی از شاعران آیینی كشور تازهترین سرودههای خود را به مقام والای حضرت خدیجه(س) تقدیم كردند.
جمعی از شاعران آیینی كشور همزمان با فرارسیدن سالروز وفات حضرت خدیجه(س) تازهترین سرودههای خود را به مقام والای ایشان تقدیم كردند. اُمّ المؤمنین، حضرت خدیجه كبرى(س) در عفت، نجابت، طهارت، سخاوت، حسن معاشرت، صمیمیت، صداقت، مهر و وفا با همسر، كمنظیر بود و ایشان را در آن عصر، طاهره و سیدةالنساء قریش مىخواندند و در اسلام یكى از چهار بانویى كه بر تمام بانوان بهشت فضیلت و برترى دارند. شاعران تلاش كردهاند تا بخشی از شكوه سیرت ایشان را در قالب نظم معرفی كنند:
فاطمه رحمانی
شانههایت ابتدای كار ختم المرسلین
دامنت گهواره مرغوب كوثر آفرین
بر تو میبالد زمان و بر تو مینازد زمین
مردی و مردانگی در هیبت یك زن... همین!
در تعاریف تو بسیار است شرح ماجرا
ای اساس دین ما، از ابتدا تا انتها
قوت بازوی اسلامی و یار مصطفی
شاه دامادت به عالم شد امیرالمؤمنین
گرچه همسرها پیمبر داشت، محبوبش تویی
همسر و همراه و یاور داشت، مطلوبش تویی
عقل را با عشق تو سنجید، معشوقش تویی
در میان همسرانش میدرخشی چون نگین
كاروانها داشتی، در عشق احمد سوختی
ثروتت دادی به جایش مِهر او اندوختی
در شب ایمان ما صد چلچراغ افروختی
مادر زهرا كه نه، هستی تو ام المؤمنین
***
مجتبی خرسندی
زنی فراتر از ادراك و برتر از اوهام
كه جلوه كرده در او شأن زن به معنی تام
زنی چنان كه خدا هم به او رسانده سلام
كه بوده است مسلمان جلوتر از اسلام
كسی به درك مقامش نمیرسد هرگز
به درك معنی نامش نمیرسد هرگز
"فأین مثل خدیجه؟" نبود در عالم
خدیجه كیست؟ بپرس از پیمبر خاتم
گدای سفره اكرام اوست صد حاتم
از او اگرچه نوشتند عالم و آدم
ولی مدارج شأنش هنوز ناپیداست
همین مقام بس او را كه "مادر زهرا است"
امینه بوده اگر همسر امین شده است
تمام ثروت او خرج راه دین شده است
كه جزء چار زن برتر زمین شده است
به امر حضرت حق "ام مؤمنین" شده است
تمام ثروت اسلام در خزانه اوست
چرا كه عرش خداوند فرش خانه اوست
كسی كه در عرب و در عجم مثال نداشت
فضائلش همه رو بود، پس سؤال نداشت
كه درك نور نیازی به قیل و قال نداشت
"خدیجه بیشتر از بیست و هشت سال نداشت"
به جهل و كینه از او خط به خط غلط گفتند
"صحیح"ها همه از او فقط غلط گفتند
كنار نام رسول خدا و شیر خدا
نوشته است خدا نام نامی او را
چنان كه بین رجزهای ظهر عاشورا
امام گفت؛ "أناابْنُ خَدیجَةَ الغَرّاء"
چرا كه قبل همه بوده از غدیر آگاه
كه گفته: "أَشْهَدُ أَنَّ عَلی وَلیُ الله"
چه بانویی كه چنان ترس از خدا دارد
كه از رسول خدا خواهش دعا دارد
و برخلاف بقیه چنان حیا دارد
كه از گرفتن حتی عبا، إبا دارد!
ولی به خواسته خود رسید آخر سر
شفیع مادر خود شد شفیعه محشر
رسید روح الامین در دقایق آخر
گرفته بود ولی پنج تا كفن در بر
یكی برای خدیجه، یكی به پیغمبر...
به گریه گفت: قرار است این سه تای دگر
برای فاطمه و حیدر و حسن باشد
ولی حسین قرار است بی كفن باشد...
***
عبدالرحیم سعیدیراد
غروب زنی بهارآفرین
در روزگاری كه اندیشههای تاریك، همه شبهجزیره عربستان را پر كرده بود و هر كس با شنیدن نام «زن» چهره درهم میكشید؛ تو از راه رسیدی و به زن بودن معنای تازهای بخشیدی. رود اندیشههای زلال تو، بیابانهای خشك و تفتیده را به مزرعههای سرسبز ایمان بدل میكرد و جاری میشد، كه تو خود اولین ایمان آورنده به اقیانوس محبت بودی.
خنكای كلام تو بهار را به شنزارهای داغ مكه میهمان میكرد و پیامبر مهربانی، راضی و خشنود از حضور بهارآفرین تو بود. هر روز بزرگتر و بالندهتر از پیش میدرخشیدی تا به خانه ساده و آسمانی نبی اكرم(ص) وارد شدی. پیش از تو هیچ تاجری آنگونه تمام سرمایه وجودش را به همسرش تقدیم نكرده بود.
حالا ولی در غم فراق تو ستارههای آسمان كم سو شدهاند و شعب ابوطالب در سیاهی فرو رفته است. گرد و غباری از جنس اندوه به آسمان بلند شده است و از هر طرف صدای نالهای به گوش میرسد، اما حال حضرت رسول(ص) حال دیگری است. طوفانی از تنهایی و غربت در جان او به جوش میآید اما او باید آرام باشد و تسلای درد كسانی باشد كه به او پناه آوردهاند.
فرشتههای مقرب دسته دسته مانند خوشههای اشك برای عرض تسلیت آمدهاند. كمی آن سوتر دختری مهربان كه خود فخر زنان دو عالم است آرام آرام در غم از دست دادن مادر اشك میریزد.
یادش میآید روزهایی را كه مادرش همچون آفتاب، صبح به صبح در خانهاش طلوع میكرد و با عطر نفسهای بهشتیاش مهربانی و عشق در هوا جوانه میزد. یادش میآید آخرین وصیت مادر كه در گوشش گفته بود به جای كفن لباس پدر را به او بپوشانند...
حالا هم صدای محزونی در كوچههای رمضان میپیچد كه نوحه میخواند:
«امن یجیب...» خواندن من بینتیجه ماند
زهرا یتیم گشت و پدر بی«خدیجه» ماند
منبع: تسنیم