«مردهای مرز شرقی» منتشر شد

رمان «مردهای مرز شرقی» كه روایت‌گر تلاش‌های قهرمان داستان در زمان قاجاریه با نقشه‌های یك شركت انگلیسی برای جابجا كردن مرزهای شرقی ایران و دسترسی به رودخانه هیرمند است، منتشر شد.

1399/01/24
|
11:10

سجاد خالقی درباره «مردهای مرز شرقی» گفت: مضمون این كتاب در رابطه با اتفاقات حماسی در تاریخ ایران است، یكی از افسران قاجار سعی می‌كند از مرزهای شرقی كشور دفاع كند تا كشور ایران تجزیه و كشور افغانستان تشكیل نشود اما متأسفانه این افسر شجاع مورد حمایت حكومت قرار نمی‌گیرد؛ لذا بر ضد حكومت مقابله می‌كند تا بتواند كشور را حفظ كند.

این نویسنده به هدفش از نوشتن این رمان اشاره و تصریح كرد: نیاز نیست همه شخصیت‌هایی كه می‌توانند حماسه خلق كنند قدرتی خاص داشته باشند، همه قهرمانان این كتاب آدم‌های معمولی هستند، از جمله یك نانوا، یك مرد كشاورزی و یك زن خانه‌دار، اما زمانی كه لازم است حماسه خلق كنند پای كار می‌آیند و برای كشور حماسه می‌آفریند.

در بخشی از این رمان آمده است: «اشرف معذب و سرپا هنوز ایستاده بود و نگاه می‌كرد. چند بار سرك كشید و از لای در، كه باز مانده بود، نفرات و سلاح دشمن را نگاه كرد تا راهی برای فرار پیدا كند. یوزباشی هم مردّد ایستاده بود و صندلی خالی را نگاه می‌كرد كه مرد دوباره به حرف آمد.

بنده میرزا حبیب‌الله هستم. جلوس كنید تا ادامه دهم. چرا تعارف می‌كنید؟

یوزباشی خم شد. چكمه را بیرون آورد و دم در انداخت و جلو رفت.

آدم در خانه و مملكت خودش تعارف نمی‌كند. خواستم به زبان امر كنی نه با دست. ما كه زبان هم را می‌فهمیم لازم نیست سر و دست تكان بدهیم.

میرزا متعجب پاهای برهنه مهران را نگاه می‌كرد كه مهران ادامه داد: «البت، ما باید شما را اینجا امر و نهی كنیم كه غریبه‌اید و با چكمه روی فرش خانه ما رفته‌اید!»

میرزا حرفی نزد. چند لحظه در سكوت چكمه‌ها و گلیم را نگاه كرد.

اولاً كه من غریبه نیستم، هم‌وطنم؛ دویّماً، اینجا را لشكرِ كمپانی هند شرقی متصرف شده و غنیمت گرفته، پس جزو مایملك خودش شده.

مهران از جا پرید و فریاد كشید: «در كدام نبرد نامسلمان؟ تو كه خودت را ایرانی می‌دانی بگو این‌طور مخفیانه آمدن و آواره كردنِ خلقْ انصاف و مروت است؟»

میرزا دست زیر شال لباسش برد. یك تفنگ دستیِ كوچك بیرون آورد و روی پا گذاشت. بعد، روی زمین تف انداخت.

اگر مرتبة بعدی اهانت كنید جناب یوزباشی، ارادت و احترامم را خرجِ كشتنتان می‌كنم. این‌ها مخفیانه نیامده‌اند؛ در مركزِ مملكت خیلی‌ها خبر داشتند و خیلی‌ها هم خواب بودند. نمی‌شود این همه آدم بیاوری و كسی نفهمد. چه كنیم كه در این مملكت آن‌ها كه اهل هستند یا تنها و غریب افتاده‌اند یا احمق‌اند و خواب. آن‌ها هم كه نااهل‌اند همیشه گدا و گشنه و به پول سیاهی خفه می‌شوند.»

گفتنی است «مردهای مرز شرقی» رتبه نخست جایزه داستان‌های حماسی كشور را در اسفندماه 1398 از آن خود كرد.

این رمان به تازگی از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
منبع : مهر

دسترسی سریع