نوروز در بهاریه های پارسی

بهاریه، شعری است كه شعرا درباره ی بهار سروده اند و نوروز از محبوب ترین موضوع های شعر و ادب فارسی محسوب می شود. اكنون به مناسبت فرا رسیدن سال نو و آغاز فصل بهار به اشعار نوروزی و بهاریه های شاعران بنام این مرز و بوم می پردازیم.

1399/01/02
|
10:17

**مولانا

بهار آمد بهار آمد بهار مشكبار آمد

نگار آمد نگار آمد نگار بردبار آمد

صبوح آمد صبوح آمد صبوح راح و روح آمد

خرامان ساقی مه رو به ایثار عقار آمد



** سعدی

به كام دوستان و بخت پیروز

برآمد باد صبح و بوی نوروز

همایون بادت این روز و همه روز

مبارك بادت این سال و همه سال



**فرخی سیستانی

بهار امسال پنداری همی خوشتر ز باد آید

از این خوشتر شود فردا كه خسرو از شكار آید

بدین شایستگی جشنی، بدین بایستگی روزی

ملك را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی



**قاآنی

سین ساغر بس بود ما را در این نوروز روز

گو نباشد هفت سین رندان درد آشام را



**حافظ شیرازی

نوبهار است در آن كوش كه خوشدل باشی

كه بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی

من نگویم كه كنون با كه نشین و چه بنوش

كه تو خود دانی اگر زیرك و عاقل باشی



**هوشنگ ابتهاج

بهار آمد بیا تا داد عمر رفته بستانیم

به پای سرو آزادی سر و دستی برافشانیم

به عهد گل زبان سوسن آزاد بگشاییم

كه ما خود درد این خون خوردن خاموش می دانیم



**رودكی

آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب

با صد هزار زینت و آرایش عجیب

شاید كه مرد پیر بدین گه جوان شود

گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب



**دقیقی بلخی

در افگند ای صنم ابر بهشتی

زمین را خلعت اردی بهشتی

چنان گردد جهان هزمان كه در دشت

پلنگ آهو نگیرد جز به كشتی



**عنصری بلخی

باد نوروزی همی در بوستان بتگر شود

تا زصنعش هر درختی لعبت دیگر شود

روی بند هر زمینی حله چینی شود

گوشوار هر درختی رشته گوهر شود



**بیدل دهلوی

چه ابر آیینه ای ناز گل و مل

بهار صد شبستان زلف و كاكل



**صائب تبریزی

بهار می رسد و عارفانه بیرون آی

اگر ز خود نتوانی زخانه بیرون آی



**فردوسی

همان گر نبارد به نوروز نم

ز خشكی شود دشت خرم دژم

مخواهید با ژاندران بوم و رست

كه ابر بهاران به باران نشست



**نیما یوشیج

عاشقا! خیز كامد بهاران

چشمه‌ی كوچك از كوه جوشید.

گل به صحرا درآمد چو آتش

رود تیره چو طوفان خروشید



**محمدرضا شفیعی كدكنی

در لحظه‌ی تحویل و دگر گشتن سال

با سبزه و تُنگِ ماهی و آبِ زلال

بر بوی گلی كه بشكفد از تو مرا

مانند نسیم، می پَرَم، بی پرو بال



**مهدی اخوان ثالث

عید آمد و ما خانه ی خود را نتكاندیم

گردی نستردیم و غباری نستاندیم

دیدیم كه در كسوت بخت آمده نوروز

از بیدلی آن را زدر خانه براندیم



**وحشی بافقی

نوروز شد و بنفشه از خاك دمید

بر روی جمیلان چمن نیل كشید

كس را به سخن نمی‌گذارد بلبل

در باغ مگر غنچه به رویش خندید



** منوچهری

نوروز فرخ آمد و نغز آمد و هژیر

با طالع مبارك و با كوكب منیر

روز تو باد فرخ، چون دلت با مراد

دست تو باد با قدح و لبت با عصیر



**خاقانی

ای فر پر هماتی سایهٔ درگاه تو

شهپر جبریل باد بر سر تو سایبان

باد خورنده چو خاك جرعهٔ جام تو جم

باد برنده چو مور ریزهٔ خوان تو جان

هاتف نوروز باد بر تو دعا گوی خیر

تا ابد آمین كناد عاقلهٔ انس و جان



**پروین اعتصامی

به گل گفتم رموز دلفریبی

به بلبل، داستان دوستاری

ز من، گلهای نوروزی شب و روز

فرا گیرند درس كامكاری



**عطار نیشابوری

جهان از باد نوروزی جوان شد

زهی زیبا كه این ساعت جهان شد

شمال صبحدم مشكین نفس گشت

صبای گرم‌رو عنبرفشان شد

تو گویی آب خضر و آب كوثر



**نظامی

جمالش باد دایم عالم افروز

شبش معراج باد و روز نوروز



**خیام

چون ابر به نوروز رخ لاله بشست

برخیز و بجام باده كن عزم درست

كاین سبزه كه امروز تماشاگه توست

فردا همه از خاك تو برخواهد رست

دسترسی سریع