رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه كار ؟

شمس الدین محمد-خواجه حافظ شیرازی لسان الغریب نام شاعری است كه با همه ی آشنایی و ارادت اهل ادب به او – ایرانی و خارجی –بسیار ناشناخته است .این جا برآنیم كه چند واژه ی پر بسامد در دیوان حافظ را بررسی كنیم .

1396/02/25
|
13:55

نویسنده : باقر خلیلی
شمس الدین محمد-خواجه حافظ شیرازی لسان الغریب نام شاعری است كه با همه ی آشنایی و ارادت اهل ادب به او – ایرانی و خارجی –بسیار ناشناخته است . آنچه درباره ی او به یقین میدانیم ، نام و سال درگذشت اوست ، گویا خودش هم به روشن كردن زندگیش علاقه ای نداشته .
این ویژگی به شعرش هم راه یافته و سخنش چند لایه شده است و شاید همین مایه ی ماندگاری و دلبستگی مردم به او شده ، چون هر كس با هر دانش و بینشی از شعر حافظ دریافتی دارد .
این جا برآنیم كه چند واژه ی پر بسامد در دیوان حافظ را بررسی كنیم .مانند رند ، صوفی ، خرقه ، زاهد ، سالك ، پیر مغان ، پیر میكده ، میكده ، عشق ، عاشق ، معشوق ، و چند واژه ی دیگر .
این بار به رند و رندی در دیوان خواجه می نگریم :
رند در لغت نامه ی علامه دهخدا « زیرك ، حیله كر ، لاقید، لاابالی ، ان كه پایبند آداب و رسوم عمومی و اجتماعی نباشد» معنی شده است ، اما در عرفان و تصوف « كسی كه ظاهر خود را در ملامت بدارد و باطنش سالم باشد »و « آن كه شراب نیستی دهد و نقد هستی سالك ذا بستاند » و « آن كه از اوصاف و نعوت و احكام و كثذات تعنیات مبرا گشته ، همه برنده ی محو و فنا را از خود دور ساخته و تقید به هیچ قید ندارد بجز الله»
اما حافظ رند رند را برتر و والاتر نشانده است :
عاشق و رند و نظر بازم و می گویم فاش تا بدانی كه به چندین هنر آراسته ام
شرمم از خرقه ی آلوده ی خود می آید كه بر او وصله به صد شعبده پیراسته ام
خواجه یشیراز رند را ازاولیاء به شمار می آورد و بر مسند ارشاد می نشاند :
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد كس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
و باز هم پا را از این فراتر می گذارد و رندی را از سرنوشت و قسمت ازلی خود می خواند :

مراروزازل كاری بجزرندی نفرمودند هرآن قسمت كه آن جا رفت ، ازآن افزون نخواهد شد
در شعر حافظ «رند» هم مانند دیگر مفاهیم او چند لایه است ،با تعریضی صالحان و پارسایان ریایی ، چنان كه همیشه « زهد ریا» را نكوهش كرده و ناشایست دانسته است، می گوید :
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را سماع وعظ كجا ، نغمه ی رباب كجا؟
و یا :
نوبت زهد فروشان گرانجان بگذشت وقت رندی و طرب كردن رندان پیداست
و از آن رندی خود را می شناساند و می ستاید :
ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق آن كه او عالم سر است بدین حال گواست
آن كه او عالم سر است بدین حال گواست
حافظ بر زاهد و صالحان ریایی می شورد و خود را از آنان برتر می خواند و خدا را بر راستی سخن و درستی كار خود گواه می گیرد .
رند ، انسان توانمندی است كه مقام های ظاهری را به هیچ می انگارد و چنان نیرومند است كه این مقام ها را از هر كس كه بخواهد ، بگیرد و به هر كس كه می خواهد ، بدهد :
بر در میكده رندان قلندر باشند كه ستانند و دهند افسر شاهنشاهی
خشت زیرسر و بر تا ك هفت اخترپای دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهی
و سر انجام زاهد را در جایگاه دیو می نشاند و می گوید :
زاهد ار رندی حافظ نكند فهم چه باك دیو بگریزد از آن قوم كه قرآن خوانند
مجال كوتاه این نوبت به پایان آمد ولی این بحث ادامه دارد .



دسترسی سریع