((نعت)) در اصطلاح ادبی یعنی ستایش ویژه از شخص حضرت رسول اكرم(ص). از آنجایی كه حضرت رسول برترین و كامل ترین آفریده الهی و انسان كامل هستند، ازین روی می توان گفت بیشترین حجم ستایش در كل ادبیات زیبای ما را به خود اختصاص داده اند.
امروز بنا را بر این نهاده ایم كه به دو ستایشگر خوش سخن كه قلم دلنگیز خود را در توصیف حضرتش به حركت واداشته اند اشاره ای داشته باشیم تا عاشقان ادبیات پارسی و دلباختگان وجود مقدس خاتم النبیین را خاطر برانگیخته شود و این رگه بزرگِ طلایی عشق را در معدن ادب پارسی دنبال كنند.
از نظامی جادو ی سخن بیاغازیم كه در شیرین سخنی سرلوحه تمامی شیرین سخنان پس از خود بوده است در كل ادبیات زیبای ما.
نظامی در مخزن الاسرار، نخستین كتاب خود كه در جوانی و در سی و هفت سالگی سروده و نیرومندترین بن مایه های عارفانه و اخلاقی را به عنوان پی رنگ آن قرار داده، چهار نعت جداگانه از رسول اكرم(ص) دارد.
نظامی با چیره دستی ممتاز خود، در ابیاتی چنین زیبا و شورانگیز چهره ذات نورانی حضرت را به ما می نمایاند. ابیاتی كه از سویی نظامی در حال سخن گفتن و عرض ادب به آستانه مقدس حضرت رسول(ص) است و از دیگر سو به زبانی غیر مستقیم با ما سخن می گوید و قصد دارد دل مرده و سرد ما را با ذكر نام بلند محمد(ص) زنده و گرم به عشق الهی كند:
شمسه نُه مسند هفت اختران
ختم رُسُل، خاتم پیغمبران
احمد مُرسَل كه خِرَد خاك اوست
هردو جهان بسته فتراك اوست
این بیات یادآور سخن خداوندی است كه فرمود: ((ای محمد، اگر تو نبودی آسمان ها و زمین را نمی آفریدم)).
او (حضرت ختمی مرتبت) كسی است كه خورشید نُه فلك است و پادشاه و سرور تمامی ستارگان درخشان آسمانی.
بدیهی ست نظامی نگاهی والاتر از اجرام آسمانی و افلاك را مد نظر دارد و كلام او كلام ادیبانه و رمزآلود عارفان و عاشقان حق است. آسمان ها استعاره ای است از برترین اندیشه ها و اختران و ستارگان هم استعاره ای هستند انبیاء و اولیاء. پس حضرت رسول اكرم (ص) نه تنها سرور تمامی كائنات است، بلكه بر درخشان ترین راهنمایان الهی مقام آفایی دارد. به عبارت دیگر، این خورشید درخشان وجود مقدس حضرت محمد(ص)، برتری خورشید را دارد بر ستارگان. پس او بر تمامی پیامبران و امامان و اولیای الهی نیز مقام سروری و سالاری و بزرگی دارد.
او احمد مُرسَل است. یعنی ستایشگر خاص خداوند است و پیام آور شكوه و عظمت خداوندیست. خِرَد كه والاترین گوهر آفرینش است، پای بوس و خاكسار وجود حضرت رسول است. این بیت درخشان نیز یاد آور ان كلام نورانیست كه بر زبان مقدس حضرت ختمی مرتبت جاری شد: ((هرآنچه كه شرع حكم می كند، عقل نیز به همان حكم می كند و هرآنچه عقل فرمان می دهد همان چیزیست كه شرع می گوید)). به بیان دیگر خرد خود را تسلیم محمد مصطفی(ص) می كند... چرا؟ زیرا او را می بیند، می ستاید و با تمام وجود تسلیم او می گردد. به بیان دیگر خرد در خدمت رسول اكرم است زیرا او را به آقایی و سروری خود می پسندد و حكم او را حكمی می بیند كه ذات خرد در هماهنگی محض است.
و حالا بیتی دیگر از نعت دوم كتاب مستطاب مخزن الاسرار را بنگریم:
ای تن تو پاك تر از جانِ پاك
روح تو پروردهء روحی فداك
... آری .... محمد (ص) كسی بود كه روحی بسیار بسیار پاك و لطیف داشت. گرچه از عالم مشاهده به عالم مجاهده آمده بود و با سیاهی های محضی چون ابوجهل و ابوسفیان ستیز می كرد و مردمان را از ظلم و جهل ایشان می رهانید.
او چنان روحی پاك و لطیف و آسمانی دارد كه حتی بال های فرشتگان نیز در برابر عظمت روح لطیف او كم مقدار جلوه می كنند. اما با این وجود برترین، دشوارترین و مهم ترین مسئولیت تازیخ را برعهده گرفت و از لقای الهی بار دیگر به نیان مردمان بازگشت تا هدایت انسان ها را بر عهده بگیرد و درین راه سختی هایی كشید جانكاه تر از تمامی سختی های عالم و برای همین نیز رحمت للعالمین نام گرفت...
در جایی دیگر نظامی شیرین بیان، توصیف لطیف دیگری از آن وجود مقدس دارد:
در كتاب دوم نظامی - خسرو و شیرین- در نعت حضرت پیغمبر خاتم(ص) كلامی درخشان را نقل می كند.
نظامی اشاره می كند كه در شب معراج و در جوار قرب الهی، خداوند باری تعالی به حضرت فرمود: ((ای محمد، از من چیزی بخواه... از خداوند عالم كه هرآنچه بخواهد می كند و دارد...)) حضرت زیباترین هدیه را درخواست كرد. محمد مصطفی به خداوند عرض كرد: (( بار الها، به من كلید گنج رحمت را عطا كن. من را واسطه در خیر كن. چنانكه هر رحمت تو به واسطه من به بندگانت برسد)) و خداوند استجابت فرمود دعای عزیزترین عزیزش را. ازین روی تمامی بخشش های خداوندی به واسطه و از طریق مجرای وجود مقدس محمد مصطفی(ص) كه به تمامی انسان ها، از مسلمان و غیر مسلمان می رسد....
سرای فضل بود از بخل خالی
كلید گنج رحمت خواست حالی
مولانا نیز براین موضوع نگاهی زیبا می افكند و بیان می كند كه وحی الهی به تمامی جانداران نیز از طریق وجود مقدس رسول اكرم رسیده است:
ما كجا بودیم كان دیانِ دین
عقل می كارید اندر ماء و تین
پس این والاترین نمود آفرینش خداوندی، كه حضرت پیغمبر اكرم(ص) است، همان كسی است كه ماه از درخشش چهره نورانی ذات پاكش فرو می ماند و سرو به تناسب و زیبای وجود او هرگز نمی رسد و بیان سعدی در این میان از هر شاعری به مراتب بسیار زیباتر و صمیمانه تر و دلنگیزتر است... این ابیات شورانگیز و دلنشین و آسمانی، مشهورترین ابیات نعت در كل ادبیات پارسی هستند و بی شك عنایت خداوندی است كه بر دل پاك سعدی شیرین سخن ما پرتو افكنده و این سرودهء ناب را بر قلم عزیز او جاری ساخته است:
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلك را كمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با كمال محمد
وعدهٔ دیدار هر كسی به قیامت
لیلهٔ اسری شب وصال محمد
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظلال محمد
عرصهٔ گیتی مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد
وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوس
بو كه قبولش كند بلال محمد
همچو زمین خواهد آسمان كه بیفتد
تا بدهد بوسه بر نعال محمد
شمس و قمر در زمین حشر نتابد
نور نتابد مگر جمال محمد
شاید اگر آفتاب و ماه نتابند
پیش دو ابروی چون هلال محمد
چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمیگیرد از خیال محمد
سعدی اگر عاشقی كنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد
و اینك اشاره ای هم به ذات پاك میوه دل محمد مصطفی- حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام - كنیم و منقبت حضرتش در ادب پارسی.
مظلومیت حضرت مجتبی علیه السلام نه تنها در زمان حیات آن حضرت بلكه در تمام ادوار تاریخی جان هر عاشق اهل بیت را آتش می زند. حضرت مجتبی حتی در شعر نیز به شدت مظلوم واقع شده اند و در منقبت حضرت اشعار اندكی باقیست كه این مظلومیت غریب، به راستی اشك بر دیده انسان می نشاند.
نقل است كه وصال شیرازی بعد از نابینا شدن قصد سرایش شعری برای اهل بیت را داشت تا از آن بزرگواران شفا بگیرد كه حضرت فاطمه زهرا (س) را به خواب دید. حضرت فرمودند: ((ای وصال، اگر خواستی در مورد فرزندانم شعری بسرایی اول از حسن جانم آغاز كن. زیرا حسنم بی نهایت مظلوم است)) و بعد از سرایش این ابیات معجزه شفای حضرت امام حسن (ع) رخ داد و وصال دوباره بینایی خود را باز یافت:
از تاب رفت و طشت طلب كرد و ناله كرد
و آن طشت را ز خون جگر باغ لاله كرد
خونی كه خورده در همه عمر از گلو بریخت
خود را تهی زخون دل چند ساله كرد
نبود عجب كه خون جگر، گر شدش بجام
عمریش روزگار همین در پیاله كرد
نتوان نوشت قصه درد و مصیبتش
ور می توان ز غصه هزاران رساله كرد
زینب درید معجر و آه از جگر كشید
كلثوم زد به سینه و از درد ناله كرد
هر خواهری كه بود روان كرد سیل خون
هر دختری كه بود پریشان كُلاله كرد
یا رب به اهل بیت ندانم چه سان گذشت
آن روز شد عیان كه رسول از جهان گذشت
... و درود بر عاشقان رسول خاتم(ص) و فرزندان پاكش كه این عشق را در آینه ادبیات درخشان پارسی جستجو می كنند....