كتاب مستطاب ((سیاست نامه)) كه نام كهن آن سیَرالملوك است و از زیباترین و ارزنده ترین كتب فرهنگ ایرانی به شمار می رود، موضوع سخن این دیدار ما خواهد بود و می كوشیم از اندیشه متعالی، مترقی و دقیق نویسنده دانشمند آن، مطالبی را عنوان كنیم.
نویسنده: ارسطو جنیدی
دوستان گرامی سلام و درود خداوند بر شما عاشقان دانایی باد.
امروز بنا داریم دفتر فرهنگ ایرانی را ورقی تازه بزنیم و یكی دیگر از آثار گرانسنگ زبان بی همتای پارسی دری را پیش چشم بگذاریم.
كتاب مستطاب ((سیاست نامه)) كه نام كهن آن سیَرالملوك است و از زیباترین و ارزنده ترین كتب فرهنگ ایرانی به شمار می رود، موضوع سخن این دیدار ما خواهد بود و می كوشیم از اندیشه متعالی، مترقی و دقیق نویسنده دانشمند آن، خواجه نظام المُلك طوسی مطالبی را عنوان كنیم.
سیدالوزرا، قوام الدین نظام المُلك ابوعلی حسن بن ابوالحسن، یكی از نوابغ ارجمند سیاست و ادب ایران، به سال 408 هجری قمری در نوقان طوس چشم به جهان گشود. دوران كودكی را در همان شهر گذارنید و به تحصیل دانش اشتغال داشت. در یازده سالگی قرآن كریم را فرا گرفت و تحت حمایت پدر علوم گوناگون را آموخت. پس از مرگ پدر، به مرو رفت و فقه و اصول و علوم اسلامی را در آن شهر آموخت و مدتی نیز نزد ابوعلی شاذان، دانشمند بزرگ آن عهد، دبیری و نویسندگی را به نیكی فراگرفت.
پس از غلبهء سلجوقیان بر بلخ، چون شاذان سمت وزارت جعفری بیك سلجوقی را یافت، نظام المُلك جوان را نیز در خدمت خود باقی گذاشت و بعدها سمت دبیری دیوان رسائل الب ارسلان سلجوقی را بدو واگذار شد. بعد از آنكه الب ارسلان به جای پدر حكومت تمام خراسان را یافت، خواجه نظام المُلك را به وزارت برگزید و چهارسال بعد از وفات عموی خود طغرل بیك و ارتقاء به مقام سلطنتِ كل ایران، به سال 455 هجری قمری، خواجه نظام المُلك را به وزارت منصوب كرد. بعد ازین خواجه بزرگ در این سمت به مدت سی و سه سال باقی بود. دوران وزارت سی ساله او یكی از پربارترین، آرام ترین و درخشان ترین دوران های تاریخ ایران در دوره بعد از اسلام است. دوران گسترش علم و دانایی، صلح و امنیت و آرامش و رفاه و پیشرفت و آبادانی كشور. این مرد ممتاز و بزرگوار از دلبستگان به دانایی بود و بدین سبب بنیانگذار دانشگاه های ((نظامیه)) شد و چندین و چند نظامیه در سراسر كشور برپای ساخت كه علوم اسلامی، پزشكی، نجوم و ریاضی، ادب و فنون نویسندگی مواد درسی این دانشگاه ها بودند. نیشابور، اصفهان، بلخ و بغداد از مراكز مهم علمی آن دوره به شمار می رفتند و نظامیه های این شهرها كانون گرم توسعه دانش بودند؛ به ویژه نظامیه بغداد.
خواجه مردی ادیب و بسیار دانا بود و این وسعت دانش و هنرمندی او در نویسندگی از سطر به سطر كتاب مستطابش آشكار است.
وی علاوه بر آنكه دانشمندان را به شدت گرامی می داشت و تمامی وسایل آسایش آنان را آماده می ساخت تا فقط به كار گسترش علم مشغول باشند و بی دغدغه به تالیف و تدریس بپردازند، به مشایخ صوفیه و عرفا نیز ارادت تام می ورزید. در كودكی از قضای روزگار یك بار عارف نامی، ابوسعیدابوالخیر را از نزدیك دیده بود و این دیدار شعله ای در دلش افروخت. بعدها و در دوران صدارت خواجه خانقاه های بسیاری برپای ساخت و مشایخ صوفیه را به خود نزدیك می ساخت.
خدمات ارزنده این وزیر ایراندوست سلجوقیان بسیار است و مجال ما اندك. او سامان بخش كل حكومت سلجوقی به شمار می رود. می توان با قاطعیت گفت خواجه نظام المُلك طوسی بود كه این حكومت را قوام بخشید و از متلاشی شدن نجات داد و تمامی امور مملكتی از حساب و كتاب لشگری و كشوری گرفته تا امور جاری جامعه و قوام كشور را در دست با كفایت خود داشت.
او مردی بود كه پایداری كشور را در پایداری حكومت می دانست و با آن كه وزیر حكومت سلجوقی بود، به حكومت های ایرانی پیش از اسلام و از جمله ساسانیان و نیز حكومت های دوره پس از اسلام چون صفاریان، آل زیار و به ویژه سامانیان سخت دلبسته بود و آنان را با كفایت و با تدبیر می دانست و همواره با اكرامی خاص از آن حكومت ها یاد می كرد و این اكرام و تجمید و علاقه، در كتابش كاملاً لایح است.
نهایتاً این مرد گرامی و نابغه كم نظیر به سال 485 به زخم كارد یكی از فداییان حسن صباح به قتل رسید و بدینسان یكی از فروزنده ترین ستارگان آسمان علم و سیاست و دانش و ادب این مرز پرگهر به بلندای آسمان ایران زمین پركشید و در نبود او میهن عزیزما باز هم صحنه آشوب و غوغای جاهلان سلجوقی و خوارزمشاهی شد. نبود خواجه نظام المُلك چنان ضربه سنگینی و مهلكی به پیكره حكومت سلجوقی وارد ساخت كه شیرازه حكومت ایشان با نبود این وزیر لایق از هم گسیخت و پس از آن حكومت سلجوقی دیگر هرگز روی موفیقت و آرامش به خود ندید و كم كم رو به سقوط نهاد. این امر از كفایت بی نظیر و دانایی حیرت انگیز این بزرگمرد ایرانی حكایت می كند كه نبودش خلائی بزرگ به دنبال داشت.
اما میراث خواجه نظام المُلك عزیز و ارجمند ما قوام حكومت سلجوقی نیست. بلكه اندیشه های ممتاز و كلام شیوا و درخشان اوست كه در تنها اثر مكتوب وی برای ما باقی مانده.
كتاب سیاست نامه اثریست كه به د رخواست ملكشاه سلجوقی نگاشته شده تا دستورالعملی برای اداره كشور و بیانگر رموز مملكت داری و رسوم پادشاهان و حاكمان پیشین باشد. خواجه این كتاب را ابتدا در سی و نه باب تنظیم كرد و چون پادشاه دید و بسیار پسندید اما آن را مختصر یافت، ازخواجه خواهش كرد كه بر آن باب های بیشتری بیفزاید و نهایتاً خواجه نظام المُلك ان را در پنجاه نوشت.
نثر این كتاب در استادی و درستی رعایت اصول والای شیوانویسی و دستور زبان فاخر زبان پارسی بسیار بسیارعالی و ممتاز و درخشان است و میتوان گفت از جهت سلاست و روانی كلام در كل ادبیات ما مقامی فوق العاده شامخ و بزرگ دارد. به قول استاد فقید - دكتر ذبیح الله صفا - دركتاب گرانقدر تاریخ ادبیات در ایران:
((كلام نویسنده در این كتاب به درجه ای از روانی است كه هنوز بعد از گذشت نهصد سال، طراوت و تازگی خود را از دست نداده. در این نثر روان و فصیح و منسجم هیچ كلمه ای بی مورد نیامده وجملات كوتاه و صریح آن هیچ ابهامی را باقی نمی گذارد)).
اینك كه مقدماتی را در باب شخصیت، زندگی، خدمات و وزارت و هنر برجستهء نویسندگی خواجه نظام المُلك طوسی از نظر گذراندیم، نیكوست كه وارد متن دلپذیر سیاست نامه شویم.
تمركز بر روی متن كتاب و تحلیل محتوا و بررسی هنر نویسندهء آن را به دیدار بعدی موكول می كنیم و برای حسن ختام سخن امروز و نیز برای آنكه از شراب كلام این دانشمند عزیز ایرانی كامروا شده باشیم، بخشی كوتاه از سیاست نامه را بر می خوانیم.
آنچه در این خوانش متون كهن ما سبب حیرت است اینست كه بزرگواران اندیشمند ما تفكر بلندشان از محدوده زمان در گذشته و گفتارشان سخن همین امروز ما و دغدغه های همین حالای جامعهء ماست...
و حالا برشی كوتاه از یكی از باب های سیاست نامه:
{پادشاهان بیدار و وزیران هشیار به همه روزگار هرگز دو شغل یك مرد را نفرموده اند. و یك شغل دو مرد را. تا كارهای ایشان با نظام و با رونق بودی، از بهر آن را كه چون دو شغل یك مرد را فرمایند همیشه از این دو شغل یكی بر خلل باشد...و آن مرد را كه دو شغل فرمایند همیشه مقصر باشد و ملامت زده و رنجور دل.
و باز هرگاه كه دو مرد را یك شغل فرمایند آن بدین افكند و این بدان. همیشه آن كار، ناكرده مانَد و مثل زده اند كه: ((خانه به دو كدبانو نارُفته بوَد و ده به دو كدخدای ویرانه)). و هر دو كس همیشه در دل می اندیشد كه ((اگر من در این كار به واجب رنج برم و تیمار دارم و نگذارم كه هیچ خلل راه یابد خداوندگارِ ما [= منظور پادشاه و حاكم، رئیس است] چنان پندارد كه این از كفایت و هنر یارِ منست نه از اهتمام و كوشش و جَلدی من)) و آن دیگری پیوسته همین اندیشه كند و چون بنگری مادام آن شغل بر خلل باشد و اگر فرماینده گوید ((تیمار این شغل چرا نداشتند و تقصیر كردند؟)) این گوید ((او تقصیر كرد)) و بهانه بر او افكند، و او گوید ((همه تقصیر این كرد)) و جرم بر این افكند. چون به عقل و اصل بازگردی نه این را جرم باشد و نه آن را. همه جرم آن كس را باشد كه دو مرد را یك شغل فرماید...}
و نكته همیشه شیرین آن كه:
به خاطر داشته باشیم كه این جملات ساده و شیرین و حكیمانه بیش از نهصد سال پیش نوشته شده اند و امروز برای همه ما قابل فهم است...و این امتیاز در تمام جهان تنها خاص زبان پارسی است و بس...
... و درود بر شما دوستداران زبان پارسی و اندیشه ایرانی.