عاشقی به نام سرور آزادگان... (قسمت دوم)

هفته گذشته بند نخست از مرثیه جاودان محتشم كاشانی در سوك و ستایش حضرت سیدالشهداء را با هم مرور كردیم. اینك به چند بند دیگر از این شعر زیبا و جاویدان اشاره خواهیم كرد.

1398/06/20
|
10:35

نویسنده: ارسطو جنیدی

السلام علیك یا ابا عبدالله الحسین(ع)

و درود دوباره بر شما عاشقان صدق و صفای حسینی.

هفته گذشته بند نخست از مرثیه جاودان محتشم كاشانی در سوك و ستایش حضرت سیدالشهداء را با هم مرور كردیم. اینك به چند بند دیگر از این شعر زیبا و جاویدان اشاره خواهیم كرد.
این شعر یك تركیب بند است. یعنی از نظر ادبی، عبارتست از قصایدی با یك وزن واحد كه با بیتی غیر تكراری به هم متصل می شوند و پیامی واحد را القاء می كنند.
اینك بند دوم:

خورشید آسمان و زمین نور مشرقین
پروردهٔ كنار رسول خدا حسین

این بیت از زیباترین ابیات این تركیب بند است. حسین (ع) به خورشیدی تشبیه شده. زیرا گرچه او امام مسلمین است اما نور هدایت بشری نیز هست. ازدیگر سو، مشرقین از لحاظ لغوی یعنی كل مشرق و مغرب. زیرا مشرق در فرهنگ اسلامی منبع نور ومعنویت و اصل است ومغرب محل تاریكی و افول نور، پس مشرق بر مغرب غلبه دارد و در فرهنگ ادب اسلامی، چه به زبان پارسی وچه عربی، كل عالم را تعبیر به مشرقین هم كرده اند.
این سرچشمه نور، دست پروردهء دست رسول الله(ص) بوده است.
درحقیقت محتشم كاشانی با هنرمندی خاص خود هم به نَسَب والای حضرت سیدالشهداء اشاره می كند و هم به تعلیماتی كه از خانواده پاك و مطهرش آموخته است.

كشتی شكست خوردهٔ طوفان كربلا
در خاك و خون تپیده میدان كربلا

((شكست خورده)) در اینجا یعنی شكاف برداشته و تخریب شده.
و به راستی كه اگر بنا بود خداوند به روزگار اجازه بفرماید كه در فراق حسین(ع) ندبه و ناله و فغان سر دهد، روزگار چنان خون می گریست كه دریای عظیمی می شد و آن دریای خون از آسمان كربلا هم رد می شد و جهانی را در خود غرق می كرد:

گر چشم روزگار بر او زار می‌گریست
خون می‌گذشت از سر ایوان كربلا

نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشك
زآن گل كه شد شكفته به بستان كربلا

به راستی كه صدای حسین(ع) تا قیام قیامت در گوش تمامی مردمان عالم طنین انداز خواهد شد:
((اگر دین ندارید لا اقل آزاده باشید...))...
آری.... نبرد حسین تنها نبرد دین نیست، نبرد شرافت انسانی هم هست. حسین برای شكوه نام نامی انسان می جنگد. او والاترین پیام تاریخ را سر می دهد. حتی اگر كسی بی دین هم باشد می تواند آزاده باشد و این صفت انسانی را در خویشتن خویش بپرورد. اما دریغ و درد كه كوفیان فرومایه نه تنها كافر و بی دین بودند كه حتی بویی از آزادگی نیز نبرده بودند و حسینی را تشنه گذاشتند كه چون بر آب مسلط شده بود به تمام سپاهی كه برای محاصره و حمله به وی آمده بودند، آب داد و هرگز آب را بر كسی نبست. ازین روی او سرور آزادگان عالم است... پیام او پیامی برای كل بشریت است.

از آب هم مضایقه كردند كوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان كربلا

بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مكید
خاتم ز قحط آب سلیمان كربلا

زان تشنگان هنوز به عیوق می‌رسد
فریاد العطش ز بیابان كربلا

آه از دمی كه لشگر اعدا نكرد شرم
كردند رو به خیمهٔ سلطان كربلا

و بیت بعدی تركیب بند كه بند دوم و سوم را به یكدیگر متصل می سازد نیز باز نقاشی شگرفی است از حماسه شورانگیز كربلا:
آسمان چو دانه های اسپند می سوخت. بر كدام آتش؟ بر آتش غیرت و شرافت. آنگاه این سوختن آسمان آغاز شد كه سپاه سیاهی به خیمه نور حمله برد:

آن دم فلك بر آتش غیرت سپند شد
كز خوف خصم در حرم افغان بلند شد

به علت كم بودن فرصت تنها به بند چهارم اشارتی می كنیم.
بندی شورانگیز و بس تكان دهنده كه محتشم كاشانی، این شاعر خوش قریحه، تمامی تاریخ خاندان حضرت رسول(ص) و مصائبی كه بر سلاله نور رفته است را به ایجازی، اعجاز وار بیان كرده است:

برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسلهٔ انبیا زدند

آری... گویی بیش از هركسی انبیا و اولیای الهی هستند كه رنج و سختی این عالم را چشیده اند. رنج آن بزرگواران تنها محرومیت های ظاهری نیست. رنج بزرگ و جانكاه، بودن در كنار جاهلانی است كه به اندازه دریایی از معرفت به دور هستند...
رنج اولیاالله با شكافته شدن فرق مبارك مولا علی(ع) آغاز شد:

نوبت به اولیا چو رسید آسمان تپید
زان ضربتی كه بر سر شیر خدا زدند

و نیز پهلوی شكسته دختر والا و كوثر بی بدیل رسول خدا (ص)، حضرت فاطمه زهرا (س)

آن در كه جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند

رنجی و ستمی كه در حق حسن(ع) شد نیز خود داستانی بس غم آلود است.... امامی بزرگوار كه با ایثار همه هستی خویش راه را برای قیام برادرش هموار ساخت...

پس آتشی ز اخگر الماس ریزه‌ها
افروختند و در حسن مجتبی زدند

و آنگاه قیام حسین(ع) ، آن سرو همیشه سبز آزادگی و فدا شدن برای اسلام ناب....

وانگه سرادقی كه مَلَك محرمش نبود
كندند از مدینه و در كربلا زدند

وز تیشهٔ ستیزه در آن دشت كوفیان
بس نخل ها ز گلشن آل عبا زدند

پس ضربتی كزان جگر مصطفی درید
بر حلق تشنهٔ خلف مرتضی زدند

اهل حرم دریده گریبان گشوده مو
فریاد بر در حرم كبریا زدند

آری... چو به دیده تحقیق بنگریم خواهیم دید كه آن سیاهی یك بار به شكل شمشیر ابن ملجم ملعون بروز و ظهور می كند و یكبار به شكل سمی بر جان مبارك حسن(ع) و یك بارهم تابلوی لبریز از غم اما شورانگیز كربلا را نقش می كند... تابلویی كه به هرمسلمانی، مسلمان راستین بودن و به هر انسانی آزاده بودن در والاترین شكل آن را تعلیم می كند...و چه زیبا چنین درسی را تا ابد پایدار می دارد...
و به همین دلیل بود كه چنین سخنی ژرف و بی مانند فرمودی ای زینب (س) جان:

((به خداوند سوگند كه من در كربلا جز زیبایی ندیدم...))

و درود بر محتشم كاشانی كه بدین زیبایی طلوع خورشید عشق را مصور كرده است...
و درود بر آنان كه در عمل از پی روان پاكی و راستی و نیز عشق حسینی (ع) هستند....

دسترسی سریع