پدر،عشق، پسر

كتاب « پدر عشق پسر» داستان كوتاهی است به قلم سید مهدی شجاعی نویسنده معاصر كه توسط انتشارات كتاب نیستان روانه بازار نشر شده است.

1398/06/17
|
14:19

كتاب « پدر عشق پسر» دربردارنده فرازهایی از زندگی حضرت علی اكبر (ع) است. نكته جالب در رابطه با این كتاب راوی آن است، «پدر، عشق، پسر» از دید عقاب اسب حضرت علی اكبر (ع) روایت می شود و مخاطب راوی در داستان، لیلی بنت ابی‌مرّه مادر گرامی حضرت علی‌اكبر (ع) است. فصول كتاب با عنوان «مجلس» نامگذاری شده و داستان متشكل از ده مجلس است كه در هر مجلس، عقاب با زبانی عاطفی و دلنشین، صحنه‌ای از زندگی حضرت علی‌اكبر(ع) را روایت می‌كند و مجالس پایانی، به شهادت حضرتش در كربلا اختصاص دارد. گفتنی است كه هر برش از زندگی حضرت كه در مجالس ده‌گانه نمایانده می‌شود، در انتهای هر مجلس به گونه‌ای به واقعه‌ی كربلا مربوط و منتسب می‌شود و بدین ترتیب، تمام مجالس رنگ عاشورایی خود را حفظ می‌كند.

سید مهدی شجاعی در زمینه نثر و داستان آئینی و به خصوص عاشورایی از پیشتازان این عرصه محسوب می شود و كتاب های زیادی در این زمینه منتشر كرده الست كه از این میان می توان به كتاب های : «كشتی پهلو گرفته» (فرازهایی از زندگی حضرت فاطمه زهرا س )، «آفتاب در حجاب» (فرازهایی از زندگی حضرت زینب س )، «سقای آب و ادب» ( زندگی حضرت ابوالفضل العباس ع ) اشاره كرد.

«پدر، عشق، پسر» در هشتاد و هشت صفحه و با قیمت 5500 تومان منتشر شده است.

بخشی از كتاب :

«و... اما حسین (ع)، نزدیك‌ترین، محبوب‌ترین و دوست داشتنی‌ترین هدیه را برای معاشقه با خدا برگزیده بود. شاید اندیشیده بود كه خوبتر‌هایش را اول فدای معشوق كند و شاید این كلام علی اكبر (ع) دلش را آتش زده بود كه: «یا ابة لا ابقانی الله بعدك طرفه عین.» «پدر جان! خدا پس از تو مرا به قدر چشم به هم زدنی زنده نگذارد. پدر جان! دنیای من آنی پس از تو دوام نیاورد. چشمهای من، جهان را پس از تو نبیند»
چه خوب شد كه نبودی لیلا!
كدام جان می‌توانست در مقابل این مناسبات عاشقانه دوام بیاورد؟ تو می‌خواستی كربلا باشی كه چه كنی؟ كه برای علی اكبر (ع) مادری كنی؟ كه زبان بگیری؟ گریبان چاك دهی؟ كه سینه بكوبی؟ كه صورت بخراشی؟ كه وقت رفتن از مهر مادری سرشارش كنی؟ كه قدم‌هایش را به اشك چشم بشویی؟

یادت هست لیلا! یكی از این شب‌ها را كه گفتم: «به گمانم امام، دل از علی اكبر (ع) نكنده بود.» به دیگران می‌گفت دل بكنید و ر‌هایش كنید اما هنوز خودش دل نكنده بود! اگر علی اكبر (ع) این همه وقت تا مرز شهادت رفت و بازگشت، اگر از علی اكبر (ع) به قاعده دو انسان خون رفت و همچنان ایستاده ماند، همه از سر همین پیوندی بود كه هنوز از دو سمت نگسسته بود. پدر نه، امام زمان دل به كسی بسته باشد و او بتواند از حیطه زمین بگریزد؟! نمی‌شود. و این بود كه نمی‌شد. و... حالا این دو می‌خواستند از هم دل بكنند.

امام برای التیام خاطر علی اكبر (ع)، جمله‌ای گفت. جمله‌ای كه علی اكبر (ع) را به این دل كندن ترغیب كند یا لااقل به او در این دل كندن تحمل ببخشد: «به زودی من نیز به شما می‌پیوندم.» آبی بر آتش! انگار هر دو قدری آرام گرفتند.»

دسترسی سریع