همراه با تذكره الاولیای عطار

امروز تمركز سخن ما در باب كتاب ذی قیمت دیگر او، تذكره الاولیاء است. كتابی به نثر در ذكر مشایخ صوفیه و شرح حال ایشان كه پس از گذشت نزدیك به نهصد سال از تاریخ نگارشش همچنان در نوع خود بی نظیر محسوب می شود.

1398/05/08
|
13:29

نویسنده: ارسطو جنیدی

فرزندان زبان پارسی و عاشقان عرفان زلال ایرانی، درود بی كران بر شما.
امروز با معرفی و سیری در تذكره الاولیای عطار همراهتان هستیم.
در مجال های پیشین از عطار نیشابوری، این عارف روشن ضمیر ایرانی سخن گفته ایم؛ به ویژه از منطق الطیر او. اما امروز تمركز سخن ما در باب كتاب ذی قیمت دیگر او، تذكره الاولیاء است. كتابی به نثر در ذكر مشایخ صوفیه و شرح حال ایشان كه پس از گذشت نزدیك به نهصد سال از تاریخ نگارشش همچنان در نوع خود بی نظیر محسوب می شود.
این كتاب را عطار در ابتدا برای معرفی هفتاد و دو نفر از برترین عارفان اسلامی تا عهد خود نویسنده نگاشت و بعدها به درخواست شاگردان و مریدان، شرح حال و روایات زندگی بیست و چهار نفر دیگر از بزرگان را نیز بر آن افزود و این گنجینۀ عزیز را پرمایه تر كرد و اكنون این كتاب شرح زندگانی و سیر آفاق و انفس نود و شش نفر از اكابر صوفیه را در خود دارد.
عطار به سال 537 هجری قمری زاده شد و به احتمال زیاد در سال 627 در حملۀ وحشیانه و بنیان كن مغول به دست یكی از سفاكان چنگیز به شهادت رسید.
داستان ها و روایاتی كه از تغییر حال و زندگی شخصی عطار نیشابوری نقل شده با افسانه هایی عجیب درآمیخته و البته چنانكه در مطالب پیشین هم اشاره كرده ایم این افسانه ها، كه برای اكثر مشایخ صوفیه و بزرگان عرفان نقل شده، فاقد وجاهت علمی و تاریخی است.
عطار در ابتدای همین كتاب زیبای تذكره الاولیاء متذكر می شود كه از كودكی مهر اهل طریقت و محبت اهل عشق و عرفان و ارادت بدان ها در كنه ضمیرش جای داشته و بدین ترتیب تمامی روایاتی كه ناظر بر تغییر حال عطار نقل شده اند، مجعول هستند زیرا او از كودكی میل به عرفان داشته است، بنا به گفتۀ صادقانۀ خود.
اما بپردازیم به كتاب تذكره الاولیاء. برای مخاطب اولیۀ این كتاب بعضی داستان ها و روایاتی كه عطار از زندگانی بزرگانی چون جنید بغدادی، شبلی، منصور حلاج، رابعۀ عدویه و دیگر اوتاد صوفیه روایت می كند، باور نكردی، شگفت آور و خیالی به نظر می رسد؛ زیرا داستان هریك از این بزرگانِ عرفان لبریز شده از ذكر كرامات و مكاشفاتی حیرت انگیز. اگر با این دید به كتابی چون تذكره الاولیاء نظر افكنده شود این كتاب را اثری منبعث از اوهام و خیالات و غیركاربردی می پنداریم. اما حقیقت جز این است. قبل از هرچیز جویندۀ حقیقت و خوانندۀ آثاری عرفانی چون نوشته های عطار عزیز ما باید دریابد كه زبان عرفان و به تبع آن زبان هنر زبان هنر و رمز و راز است و نه زبان صراحت و منطق عادیِ روزمره.
بنابراین استدالات عقلی روزانه در این عالم خیال انگیز كه لبریز از رمز و رازهای عرفانیست، جایی ندارد. حال ممكن است این پرسش پیش آید كه چرا شاعران و نویسندگان عارف مسلك ما تا این پایه رمزآلود، مبهم و شبه برانگیز سخن رانده اند؟ پاسخ اجمالی بدین پرسش اینست كه اولاً حفظ اسرار عرفان از ادوار كهن، سنتی پسندیده بوده است زیرا به فرمودۀ شیخ اجل سعدی:
از هزاران در یكی گیرد سماع
زانكه هركس محرم اسرار نیست
و باز هم حفظ اسرار لازم است بدین جهت كه منكران و نامحرمان را از عرصۀ پاك عشق و عرفان دور سازند. چنانكه در همین بیتی كه از سعدی شیرین سخن نقل كردیم این مفهوم مندرج بود و نیز این بیت حضرت حافظ:
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد از درد خود پرستی

یا در جایی دیگر چنین می سراید كه:

چو بشنوی سخن اهل دل مگو كه خطاست
سخن شناس نه ای جانِ من، خطا اینجاست

و ازین دست اشعار زیبا در دیوان تمامی بزرگان ادبیات می توان بسیار یافت و از جمله در اشعار خود عطار.
پس این داستان های عجیب و شگفت انگیز و باور نكردنی، جملگی رمز هستند و نه واقعیتی مادی.
این رمزگشایی تنها برای كسانی میسر است كه با عالم عرفان و ادبیات انسی طولانی داشته باشند و ما به یاری یزدان در مجال های بعدی مفصل تر به این موضوع خواهیم پرداخت.
تذكره الاولیاء تحت تاثیر آثار صوفیانۀ پیش از خود بوده است. آثاری چون كشف المحجوب هجویری و طبقات الصوفیه. اما زبان زیبای عطار و كلام تاثیرگذار وی در این كتاب مستطاب به مراتب شورانگیزتر از آثار پیشینیان وی است و حتی آنان كه پس از وی در وادیِ ذكر حالات صوفیه قلم بر كاغذ نهاده اند.
اما اینك بخش هایی كوتاه و مختصر از كتاب زیبای تذكره الاولیای عطار شیرین بیان را نقل می كنیم. قطعاتی كه به دور از ذكر كرامات مشایخ صوفیه هستند و تفكر برانگیز و كاربردی و در اوج فصاحت و بلاغت زبان پارسی.
ـ گفتند: ای شیخ، دل های خفته است كه سخن تو در وی اثر نمی كند.
ـ گفت: ای كاش كه خفته بودی كه خفته را چون بجنبانی بیدار شود. دل های شما مرده است. /
چون موم عالم را منوّر ساز و خود بسوز. /
ابوحنیفه روزی می گذشت.
كودكی را دید كه در گِل بمانده.
گفت: گوش دار تا نیفتی.
كودك گفت: افتادن من سهل است، كه اگر بیفتم تنها باشم؛ اما تو گوش دار كه اگر پای تو بلغزد، همۀ مسلمانان كه پس از تو آیند، بلغزند./
محبت درست نشود مگر میان دو تن، كه یكی دیگری را گوید: «ای من» ./
ذوالنون گفت: مرا دوستی بود فقیر، وفات كرد. شبی او را به خواب دیدم. گفتم خدای تعالی با تو چه كرد؟ گفت بیامرزید و گفت: تو را بیامرزیدم بدان سبب كه از سِفلِگانِ(=فرومایگان) دنیا هیچ نستدی با همۀ احتیاج. /
دو برادر بودند و مادری.
هرشب یك برادر به خدمت مادر مشغول شدی و یك برادر به خدمت خداوند. آنكه به خدمت خداوند مشغول بودی در خواب دید كه آوازی برآمد كه: برادر تو را بیامرزیدم و تو را به او بخشیدم.
گفت: آخر من به خدمت خدای مشغول بودم و او به خدمت مادر، مرا در كارِ او می كنید؟
گفتند: زیرا كه آنچه تو می كنی ما ازان بی نیازیم، لیكن مادرت از آن خدمت بی نیاز نیست./
خداوندا، اگر تو را از بیم دوزخ می پرستم در دوزخم بسوزان؛ و اگر به امید بهشت می پرستم، بهشت بر من حرام گردان؛ و اگر برای تو، تو را می پرستم، جمال باقی از من دریغ مدار./

این بود چند عبارت دلنگیز و بسیار زیبا از عطر بخش عالمِ جان، عطار بزرگوار ما.
به راستی كه چه زیبا در وصف خود سروده است عطار عزیز ما كه:

كردی ای عطار بر عالم نثار
نافۀ مشك هر زمانی صدهزار

از تو پر عطرست آفاق جهان
وز تو در شورند عشاق جهان

شما عزیزان را به مطالعۀ این كتاب دلكش و زیبا دعوت می كنیم و از یزدان یاری می جوییم كه در مجال های بعدی باز هم بر سر خوان پرنعمت شیخ فریدالدین عطار نیشابوری بنشینیم و لقمۀ معرفت بگیریم.
و باز هم بر اساس یادآوری های همیشگی نیكوست به خاطر آورده شود كه عطار شیرین بیان ما شیرینی بیانش را وامدار زبان پارسی است و خود وی از خدمتگزاران زبان پارسی و از جواهربخشان این اقیانوس ژرف...
و درود بر عاشقان عرفان ایرانِ اسلامی باد...

دسترسی سریع