خشكسالی

كتاب خشكسالی با عنوان اصلی The Dry اولین رمان جین هارپر است كه در سال 2016 منتشر شد و توانست موفقیت‌های زیادی كسب كند.

1398/04/29
|
14:24

درباره نویسنده :
جین هارپر نویسنده ی استرالیایی است كه به خاطر رمان های جرمش «خشونت، نیروی طبیعت و مرد از دست رفته» شناخته شده است.
كتاب خشكسالی با عنوان اصلی The Dry اولین رمان جین هارپر است كه در سال 2016 منتشر شد و توانست موفقیت‌های زیادی كسب كند.
از میان افتخاراتی كه این رمان كسب كرده است می‌توان به موارد زیر اشاره كرد:
برنده جایزه خنجر طلایی انجمن جنایی‌نویسان انگلستان در سال 2017
جایزه كتاب ناشران مستقل استرالیا
جایزه ادبی ویكتورین پریمیر
بهترین رمان پلیسی جنایی آمازون در سال 2017
نامزد بهترین رمان جنایی گودریدز در سال 2017
كییوارا، زادگاه آرون فالك، دو سال است كه درگیر خشكسالی شده است. شهری زراعی با خانواده‌هایی كه اكثرا زندگی خود را از طریق كشاورزی می‌گذرانند، اما خشكسالی تنها راه درامد و امرار معاش را از ساكنان خود گرفته است. آرون بیست سال است زادگاه خود را ترك كرده و یا شاید بهتر است بگوییم به اجبار زادگاه خود را ترك كرده بود اما با دریافت نامه‌ای ناچار به بازگشت می‌شود. نامه‌ای كه خبر از مرگ دوست دوران كودكی‌اش لوك هادلر به همراه همسرش كارن و پسر شش ساله‌شان بیلی می‌دهد.

كتاب با مقدمه‌ای كوتاه ولی به اندازه كافی ترسناك آغاز می‌شود. مقدمه‌ای كه در آن نویسنده خشكسالی استرالیا را به خوبی نشان می‌دهد و پس از ترسیم یك فضای گرم و خفه‌كننده، به صحنه جرم می‌پردازد و از جسدهایی می‌نویسد كه توسط مگس‌ها احاطه شده‌اند. در صفحه 14 كتاب خشكسالی می‌خوانیم:

جسدی كه بیرون خانه بود، از همه تازه‌تر به‌نظر می‌رسید. درِ ورودی باز بود، انگار كسی دعوت شده بود. بااین‌وجود كمی طول كشید تا مگس‌ها دو جسد دیگر را در آن خانه ویلایی پیدا كنند. آن دسته كه جرئت كردند از پیشنهاد اول در راهروی ورودی فراتر روند، با پیشنهاد دوم، این‌بار در اتاق خواب مواجه شدند. این یكی كوچك‌تر بود، اما در رقابت با جسد بزرگ‌تر، كمتر خورده شده بود.

كتاب با مراسم تشییع جنازه ادامه پیدا می‌كند اما در همان ابتدا خواننده متوجه می‌شود كه هیچ كدام از اتفاقات عادی نیست. سبك نوشتار نویسنده نیز به شیوه‌ای است كه خواننده را كنجكاو می‌كند و نشانه‌هایی كوچك در اختیار او قرار می‌دهد كه بداند ماجرا به همین سادگی نیست. در ظاهر، لوك هادلر پس از به قتل رساندن همسر و پسرش خودكشی كرده است. مردم شهر كییوارا، لوك را هیولایی می‌دانند كه با بی‌رحمی تمام دست به این اقدام وحشیانه زده است و حتی به پسر شش ساله‌اش رحم نكرده است.

پدر و مادر لوك، فشار مالی را عامل این اتفاق می‌دانند اما به طور كامل این موضوع را باور نكرده‌اند. به همین خاطر آن‌ها از دوست دوران كودكی لوك یعنی آرون فالك، كه اكنون پلیس فدرال در بررسی جرایم مالی است، می‌خواهند نگاهی دقیق‌تر به قضیه داشته باشد.

اما آرون علاقه‌ای به این كار ندارد، او بیست سال پیش از سوی مردم كییوارا طرد شده بود. برگشتن دوباره به كییوارا باعث زنده شدن خاطره‌ها و معماهایی می‌شود كه هنوز برخی از آن‌ها حل نشده‌اند. هرچند آرون بی‌میل است اما پدر و مادر لوك باعث می‌شوند او در جریان پرونده قرار گیرد.

در فصل‌های مختلف كتاب، نویسنده به گذشته نیز اشاره می‌كند و اتفاقات بیست سال پیش را به شكل كوتاه برای خواننده روایت می‌كند. و این مخاطب است كه باید همه این تكه‌های كوچك را در كنار هم قرار دهد تا به حقیقت پی ببرد.

دسترسی سریع