یادداشت روز : سفرنامه سیاحان به ایران زمین سفرنامه هوگو گروته قوم‌شناس آلمانی

هوگو گروته سفرهای بسیاری به كشورهای آسیا، آفریقا و آمریكای جنوبی انجام داد و در سال 1907 میلادی به ایران آمد و سفرنامه ای از این دیدار برجای گذاشت.

1398/04/26
|
15:32

نویسنده : مهرنوش محتشمی

دشواری سفر در اعصار گذشته ، افرادی را كه راهی آن می شدند ترغیب می كرد تا به هركجا كه وارد می‌شدند، شرح دقیقی از آن را با جزئیات بنویسند. به همین سبب سفرنامه هایی كه شكل می گرفت ، یكی از مهم‌ترین راههای ارتباطی و آشنایی ملل گوناگون با تاریخ، فرهنگ، جغرافیا و شیوه زیست ملل دیگر بود.با آغاز عصر قاجار كه ارتباطات ایران با دیگر كشورهای جهان افزایش یافت، تعداد زیادی از مستشاران و فرستادگان سیاسی، تجار و حتی سیاحانی كه صرفا به قصد كنجكاوی از سرزمین‌های اروپایی وارد خاك ایران شدند، اقدام به نگارش مشاهدات خود كردند. یكی از این سیاحان ، هوگو گروته بود.
دكتر هوگو گروته، جغرافیدان و قوم‌شناس آلمانی بود كه در ١٨٦٩ میلادی برابر با ١٢٤٧ خورشیدی در آلمان زاده شد. او بنیان‌گذار «انجمن سیاست فرهنگی آلمان» و «انستیتوی مطالعات خارجی» در لایپزیگ و برلن بود و سال‌ها مدیریت آن را برعهده داشت. گروته در سال ١٩٠٧ میلادی برابر با ١٢٨٥ خورشیدی، كه یكی از بحرانی‌ترین سال‌های سلطنت قاجاریه بود، از راه بین‌‌النهرین به ایران آمد. او در ابتدای ورود از پشتكوه می‌خواست خرم‌آباد را نیز ببیند اما غلامرضاخان والی، آخرین والی پشتكوه، به دلیل ناامنی این منطقه ،این اجازه را به وی نداد. جهانگرد آلمانی از این‌رو به كرمانشاه ره سپرد. او با گذشتن از همدان و قم به تهران آمد و به حضور شاه و احتشام‌السلطنه رییس مجلس شورای ملی رسید. هنگامی كه گروته به ایران وارد شد، مدتی از مرگ مظفرالدین شاه و به تخت‌نشستن محمدعلی شاه می‌گذشت؛ به همین دلیل رویدادهایی مهم همچون كودتای محمدعلی شاه، بازداشت آزادیخواهان در تهران، قیام تبریز و فتح تهران را در سفرنامه خود آورده است.
گروته در تهران به ملاقات محمدعلی شاه می‌رود. وی هنگام ورود به تهران مشخصه این شهر را نداشتن ساختمان‌های مرتفع و گنبد و مناره‌های بلند می‌داند و می‌نویسد: «ما از سمت شمال وارد شهر شده و از خیابان پر درخت «علاءالدوله» رو به جنوب می‌رویم و بعد از عبور از میدان وسیع «توپخانه»، به محلی می‌رسیم كه ساختمان‌های دولتی و «ارگ شاهی» در آنجا قرار دارد. وقتی از دروازه جنوبی ارگ عبور می‌كنیم به «باغ سلام» وارد می‌شویم.»
مقصد بعدی و نهایی گروته در ایران شهر تبریز بود. او تبریز را بزرگ‌ترین شهر تجاری در ایران می‌نامد و در كنار توضیح اهمیت تجاری و اقتصادی آن، توضیحات مفصلی از نظر تاریخی در مورد این شهر می‌آورد. همچنین تركیب جمعیتی، حضور اقلیت‌های مذهبی مانند ارامنه و فعالیت‌های آنان از جمله دیگر توصیفات گروته از شهر تبریز است. در این میان وی اشاره جالبی به اخبار مطبوعات اروپایی به‌خصوص روسیه در رابطه با اغتشاشات، ناامنی و تهدید جان اروپاییان در تبریز دارد و می‌گوید: «این اخبار را با كمال خونسردی می‌خواندم. در تبریز از این وقایع وحشتناك كوچكترین خبری نبود و زندگی جریان عادی خود را طی می‌كرد و هدف جوسازی مطبوعات روس نیز به خوبی روشن بود. آنها می‌كوشیدند به افكار عمومی اروپا این فكر را القا كنند كه برقراری نظم و آرامش در ایالاتی كه روس‌ها مدت‌ها است به آن چشم طمع دوخته‌اند، تنها با دخالت نیروهای نظامی روسیه میسر می‌شود.»
سفرنامه گروته هم به جهت مناطقی كه او از آنها بازدید كرده است و به‌علاوه مقطع زمانی كه وارد ایران شده و از همه مهم‌تر نگاه تخصصی وی به تاریخ، جغرافیا، مردم‌شناسی و فرهنگ ایران، یكی از مهم‌ترین نمونه‌های سفرنامه‌نویسی در این دوران است.
او این نكته را در پیش‌گفتار سفرنامه‌اش آورده است: «محرك من در این سفر، كه مخارج آن توسط دولت تامین شده بود، همچون دیدارم از آسیای صغیر، بیشتر مطالعات جغرافیایی و اقتصادی و تجاری بوده است». او به ویژه در برخی نوشته‌های خود، شرح زندگانی و مناسبات سیاسی اهالی مناطق گوناگون را نگاشته و آمارهایی بسیار درباره زندگانی اجتماعی مردم ایران در دوران قاجار عرضه داشته است. وی می‌نویسد :«آنچه در این كتاب درباره ایران، كشوری كه می‌كوشد در كنار كشورهای به پا خاسته خاورزمین قرار گیرد، نوشته شده، نظریات صرفا آكادمیك نیست. از این‌رو، بیشتر روی مناظر طبیعی و مردمانی تاكید شده است كه در مدت این شش ماه از جلوی دیدگانم گذشته‌اند».
گروته سفر به ایران را یكی از آرزوهایش دانسته، از این سفر بسیار خشنود است و در این باره می نویسد :
«سفر به ایران همواره یكی از آرزوهایم بود. هر وقت چشمم روی نقشه به فلات ایران می‌افتاد، یا هر وقت كه نسخه‌های خطی شاهنامه فردوسی را ورق می‌زدم و با دیدن مینیاتورهای رنگارنگش به حماسه‌های كهن ایران می‌اندیشیدم، در عالم خیال، خود را در این سرزمین می‌ پنداشتم». عكس‌هایی كه گروته در سفرنامه خود آورده است منظره‌هایی دیدنی از ایران آن روزگار را پیش چشم خواننده جای می‌دهد.

دسترسی سریع