كتاب توفان برگ یكی از آثار گابریل گارسیا ماركز است .این كتاب شامل هفت داستان كوتاه است كه مهمترین آنها زندگی دكتر بازنشستهای را روایت میكند كه در قرن بیستم زندگی میكند و اتفاقات عجیبی در زندگی وی رخ میدهد.
درباره نویسنده : گابریل خوزه گارسیا ماركِز درمنطقهٔ سانتامارا در كلمبیا رماننویس، نویسنده، روزنامهنگار، ناشر و فعال سیاسی كلمبیایی بود.
ماركز برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1982 را بیش از سایر آثارش به خاطر رمان صد سال تنهایی چاپ 1967 میشناسند كه یكی از پرفروشترین كتابهای جهان است.
گارسیا ماركز یكی از نویسندگان پیشگام سبك ادبی رئالیسم جادویی بود، اگرچه تمام آثارش را نمیتوان در این سبك طبقهبندی كرد. او در سال 1965 شروع به نوشتن رمان صد سال تنهایی كرد و آن را در سال 1967 به پایان رساند.
كتاب توفان برگ یكی از آثار این نویسنده است .این كتاب شامل هفت داستان كوتاه است كه مهمترین آنها زندگی دكتر بازنشستهای را روایت میكند كه در قرن بیستم زندگی میكند و اتفاقات عجیبی در زندگی وی رخ میدهد.
این كتاب دارای یازده فصل است و سه راوی آن را به ترتیب بازگو مینمایند، كتاب توفان برگ مجموعه داستانی است كه گابریل گارسیا ماركز آن را دوازده سال پیش از صدسال تنهایی به قلم نگارش درآورد.
گابریل گارسیا ماركز در رابطه با كتاب توفان برگ و چند داستان دیگر گفته بود كه در میان باقی نوشتههای خود علاقه بیشتری به این كتاب داشته و حتی درونمایه بعضی كارهای خود را نیز برگرفته از این كتاب میدانست.
كتاب توفان برگ و چند داستان دیگر تأثیر بسیاری از ویلیام فاكنر، نویسنده مشهور آمریكایی دارد و این تأثیر در شیوه روایت و به وجود آوردن اراده شگفتانگیز در انسانهای خستگیناپذیر و متعصبی كه با معیارهای عوام قابل درك نیستند بهسادگی قابل شهود است.
همچنین جوانههایی از رمان صدسال تنهایی كه ماركز دوازده سال بعد آن را نوشت بهخوبی قابللمس است و یكی از موارد جالب توجه در كتاب توفان برگ، شكلگیری شخصیت سرهنگ آئورلیانو بوئندیاست كه در رمان صدسال تنهایی نقش شخصیت اصلی را عهده دار است.
كتاب توفان برگ و چند داستان دیگر شامل هفت داستان است كه داستان اول این كتاب با عنوان توفان برگ داستان دكتر را روایت میكند.
داستان دوم كه زیباترین مغروق جهان نام دارد قالبا اثری واقعگرای جادویی و یا رئالیسم جادویی است و به همین علت نیز میتوان آن را به چند ژانر مختلف تعریف كرد: فانتزی كه زیرمجموعه شگفت است، افسانه، چرا كه به مطلقگرایی روی آورده و اسطوره، زیرا ابر انسانی را به تصویر میكشد كه متفاوت از انسانهای واقعی است.
مردی بسیار پیر با بالهایی بزرگ نام داستان سوم این كتاب صوتی است، این داستان یكی از شناختهشدهترین نمونههای سبك رئالیسم جادویی است. مردی بسیار پیر با بالهایی بزرگ به گونه داستانهای جن و پری است و پلایو و لسیندا دو شخصیتهای اصلی این داستان با عناصری چون مردی پرنده و زنی عنكبوتی شناخته میشوند.
دیگر داستانهای این كتاب صوتی عبارتاند از: بلكمان خوشقلب فروشنده معجزات، آخرین سفر كشتی ارواح، گفتوگوی ایزابل با خود به هنگام تماشای باران درماكاندو و نابوسیاه پوستی كه فرشتگان را در انتظار میگذاشت.
بخش هایی از این كتاب را در زیر بخوانید :
نخستین بار است كه جنازه میبینم. امروز چهارشنبه است، اما احساس میكنم كه انگار یكشنبه است زیرا امروز مدرسه نرفتهام و لباس مخمل سبز راهراه تنم كردهاند كه در بعضی جاها تنگ است، دست در دست مامان پشت سر پدربزرگم كه در هر قدم با عصایی راه خود را كورمالكورمال پیدا میكند كه مبادا به چیزی بخورد، توی تاریكی خوب نمیبیند و گذشته از آن میلنگد از جلوی آیینهای كه در اتاق نشیمن است میگذرم و خودم را با آن لباس سبز و پیراهن یقه آهاری كه در طرف گردنم تنگی میكند سراپا ورانداز میكنم، خودم را در آینه گرد موجدار تماشا میكنم و میاندیشم، این منم، همانطور كه امروز یكشنبه است، به خانهای كه مرده در آن است آمدهایم... .
نخستین فصل و نخستین داستان كتاب توفان برگ اینگونه آغاز میشود و شاید همین قطعه بهخوبی بیانگر پیچیدگی و عمق داستان باشد.
یكی از مهمترین داستانهای كتاب توفان برگ در رابطه با پزشك بازنشستهای است كه در قرن بیستم زندگی میكند و از درمان شورشیان سر باز میدارد، سالها بعد دكتر خودكشی میكند و مردم درصدد انتقام از وی برآمده و در رابطه با اینكه طبق عادات و رسوم جسد او را به خاك بسپارند یا اینكه در خانهاش رها كنند تا بپوسد جدالی پیش میآید كه همین جدال، داستان وی را تشكیل میدهد.