در هفته پیشین به نی نامه مختصر اشاره ای شد و مفهوم (( نِی )) و نیست شدن در نزد عرفای ایرانی - اسلامی را مفصلاً شرح كردیم. این هفته به بخش های دیگری از نِی نامه مولانا اشاره خواهیم كرد.
نویسنده: ارسطو جنیدی
همدلان و همزبانان عزیز، درود و سلام بر شما. با بخش سوم از میهمانی در حضور جلال الدین بلخی، این بزرگ مرد عشق و عرفان، در خدمتتان هستیم.
در هفته پیشین به نی نامه مختصر اشاره ای شد و مفهوم (( نِی )) و نیست شدن در نزد عرفای ایرانی - اسلامی را مفصلاً شرح كردیم. این هفته به بخش های دیگری از نِی نامه مولانا اشاره خواهیم كرد.
دوستان مستحضر هستند كه نی نامه عبارتست از هجده بیت لطیف ابتدای مثنوی شریف كه در حكم شناسنامه این كتاب جلیل است.
فرزند مولانا، سلطان ولد نَقل می كند كه بعد از رفتن شمس از قونیه و دچار شدن مولانا به فراق مراد و مرشد خود، مولانا روزهای متمادی را انزوا و تنهایی می گذراند. اما پس از مدتی گوشه گیری را ترك كرد و به جمع یاران پیوست و در رقص و وجد و سماع شد. مولانا در رقص و سماع خود غزلیات بداهه می سرود و شاگرد ارجمند و صاحبدلش، حسم الدین چلپی، این اشعار را یادداشت می كرد و بعد از سماع به منظر مولانا می رسانید تا اگر اصلاح و افزایشی در نظر دارد لحاظ كند. مدتهای مدید گذشت تا ان كه حسام الدین روزی به مولانا گفت كه حجم دیوان كبیر (= دیوان شمس) بسیار شده و از دیگر سو، این كتاب معظم و عزیز، تنها شامل غلیان اوج احساسات خداوندگار است( = خداوندگار عرفان، لقب مولانا جلال الدین است) و كتابی باید تا تقریر فرماید در تعلیم عاشقان و یاران كه اندیشه را بر وجود در آن سبقت باشد. مولانای مهربان، چنان كه از عارفی چون او انتظار می رود، با رویی گشاده می پذیرد و ناگهان از میان دستار خود تكه كاغذی تا شده خارج می كند و به دست حسام الدین می دهد و می گوید كه این هجده بیت را پیش تر سروده و نوشته ام و دلم گواهی می داد كه به زودی چنین خواسته ای از من داشته باشی. این هجده بیت را اول دفتر ثبت كن و من نام این كتاب را مثنوی می نهم به سبب قالب شعری آن. باقی اشعار را تقریر خواهم كرد و تو سخن به قلم ثبت كن ای حسام الدین.
این چنین مثنوی آغاز می شود و تشویق و خواهش حسام الدین مولانای جان را به این سرایش عظیم می كشاند.
مولانا فرزند قرآن كریم است و این حقیقت در سراسر آثار او چنان موج می زند كه می توان ادعا كرد كمتر نویسنده و اندیشمند و شاعری در كل جهان اسلام سراغ می توان گرفت كه كلام الله مجید تا این حد در رگ و پی او راه یافته باشد. مولانا چنان با قرآن و با لطائف كلام حق تعالی مانوس است كه گاه تكه تكه با قرآن شعر می گوید. در مجال امروز به نمونه ای از این ابیات كم نظیر ادبیات ایران و جهان اشاره خواهیم كرد. حال كه مولانا فرزند قرآن است، می توان تاثیر شگرف ان برترین كتاب عالم را در روح و جان و دل موانا رصد كرد.
حدیثی از حضرت رسول اكرم (ص) مشهور و معروف اهل معرفت است كه حضرت فرمودند هرآن چه در تمام قرآن آمده در سوره حمد خلاصه شده لست و ازین جهت سوره حمد را فاتحه الكتاب و امّ الكتاب یعتی مادر قرآن مجید هم خوانده اند. این هجده بیت دیباچه و به قول ادبا و عاشقان این كتاب (( نِی نامه )) نیز در واقع سوره حمد كتاب مثنوی است. به بیان دیگر تمام آن چه كه مولوی در 27 هزار بیت مثنوی فرموده است در این هجده بیت به صورت خلاصه و فشرده جنع است و باقی مثنوی شریف در حقیقت شرح همین ابیات زیبا و آسمانی است. پس از آنچه كه در مورد نی و نیستان عرضه داشتیم اینك می رسیم به این ابیات:
محرم این هوش جز بیهوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست
این بیهوشی در ادبیات عرفانی ما در حقیقت مست حق تعالی و مست خوبی و نیكی و انسانیت بودن معنی شده. به بیان دیگر این هوش كه یعنی همین اشعار مولانا، تنها در دل كسی می تشیند كه جز رضای خداوند و وسب معرفت و رسیدن به پاكی دل هدفی ندارد و آن كس كه از سخنان بزرگان بهره می گیرد تا خویش را چون طاووس جلوه دهد، در حقیقت كلاغی سیاه است كه تنها پرهای طاووس را بر خویش بسته.
سارقان اشعار شاعران بزرگ كسانی هستند كه این ابیات خورشید صفت را در هرجایی نقل می كنند تا ستایش و تمجید دیگران را كسب نمایند. نه برای آن كه دعوت گر انسانها به عمل صالح و نیكی و شرافت نفس باشند. بدیهی است چنین كسی هرگز به ژرفای سخن مولانا پی نخواهد برد:
چند دزدی حرف مردان خدا
تا فروشی و ستانی مرحبا؟
در واقع مولانا می خواهد بیان كند كه بیان حق و حقیقت آن گاه موثر و به جا و خوب است كه گوینده، عمل كننده هم باشد و از عمق دل به این معارف باور داشته باشد.
این اشعار مولانا در دوره معاصر بسیار كاربردی است. زیرا شوربختانه در روزگار ما عده بسیاری دكان دار به طمع كسب ثرورت، خویش را مولوی شناس و آشنا به معارف مولانا معرفی می كنند در حالی كه مصداق عینی همین بیت مولانا هستند كه ذكر شد. یك طالب و جویتده حق و حقیقت هرگز كینه ورز و بخیل و تنگ نظر نیست و سجایای اخلاقی او گواهی است بر اثر پذیری وی از معارف اهل دل.
اشاره كردیم كه مو لانا اصعاری زیبا با قرآن كریم دارد كه برای حسن ختام بحث امروز به اشاره مختصری از این ابیات بستده می كنیم تا ان شاالله در هفته آتی مفصلاً این بحث زیبای (( مثنوی، آینه قرآن )) را پی بگیریم.
چند بیتی از یك غزل شگفت انگیز مولانا كه مصرع های دوم تمامی ابیات تضمین از كلام الله مجید است، می تواند جان ما را صیقل دهد:
بانگ آید هر زمانی زین رواق آبگون
آیت انا بنیناها و انا موسعون
هر لحظه فریاد و نهیبی بلند از آسمان به گدش می رسد كه تنها اهل دل توانایی شنیدن آن را دارند. این بانگ زیبا چنین می گوید كه خداوند فرمود: ما آسمان ها را آفریریم و هر لحظه آن را گسترده تر می كنیم.
به راستی كه چنین است... دل های آسمانی هر روز بزرگ تر و گسترده تر می شوند و ازین روی است كه در آن ها كینه و نفرت جایی ندارد. زیرا دریایی هستند و آسمانی.
كی شنود این بانگ را بیگوش ظاهر دم به دم
تایبون العابدون الحامدون السایحون
یقیناً تنها انسان های پاك و پاك كردار هستند كه این معارف را درك می كنند. این نیز از دشواری های عالم عشق و عرفان است كه از هزاران هزار مشتاقی كه به گرد آدمی صاحبدل جمع می شوند و ابراز ارادت می كنند، تنها انگشت شمار كسانی هستند كه به راستی سخن وی را می فهمند و در ضمیر زلال خویش جای می دهند. ازین جهت است كه مولانا تاكید دارد كه: محرم این هوش جز بیهوش نیست...
و ازین جهت است كه می فرماید:
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن كوتاه باید، والسلام
نردبان حاصل كنید از ذی المعارج برروید
تعرج الروح الیه و الملایك اجمعون
البته كه راه رسیدن به خداوند و كسب لبخند رضایت او برای هیچ كس بسته نیست و هیچ كس نیست كه خداوند در دلش این استعداد را ننهاده باسد وه به حضور او بار یابد و مولانا یكی از هادیان طریق و از راهنمایان كوی دوست است...
و ما را بسی جای خوش وقتی و خوش بختی است كه هم میهنان اوییم و بی واسطه ترجمه زبان، می توانیم بر سر سفره او نشسته، هم كلامش باشیم...
و سلام بر محرمان كوی دوست باد...