"بنجامین" نخستین نماینده سیاسی ایالات متحده آمریكا، كاردار، سركنسول و بنیانگذار سفارت آمریكا در ایران بود كه سفرنامه ای از خود باقی گذاشته است.
نویسنده مهرنوش محتشمی
ساموئل گرین بنجامین، متولد سیزدهم فوریه 1837 درگذشته به تاریخ نوزدهم جولای 1914 میلادی ست.
او به عنوان «وزیر مقیم» (در آن زمان هنوز پست سفیر ایجاد نشده بود)درهشتم اسفند 1261 (دوم فوریه 1883) به ایران اعزام شد. بنجامین مردی دانشمند بود كه مطالعات زیادی به خصوص درباره كشورهای مشرق زمین داشت و از مستشرقین امریكا به شمار می رفت و به همین جهت علاقه زیادی را برای انجام مأموریت خودشان داد. او از امریكا ، راه دور و درازی را با عوض كردن چند كشتی طی كرد تا بالاخره در بندر طرابوزان واقع در دریای سیاه از كشتی قدم به خشكی گذارد . از طرابوزان از طریق پوتی و باطوم به تفلیس رفت و از تفلیس با قطار به باكو واقع در كنار دریای خزر خود را رساند و از آنجا با یك كشتی روسی به بندر انزلی وارد شد.
از انزلی میهماندار مخصوص، او را از راه رشت و جنگلهای سرسبز و خرم شمال به تهران رساند. بنجامین در بدو ورود به تهران در یكی از عمارات دولتی سكونت گزید ولی بعد محلی را در خیابان فردوسی كنونی برای سفارت امریكا اجاره و سفارت را در آنجا تأسیس كرد.
بنجامین در طول اقامت در تهران با رجال ایرانی آشنایی و رفت و آمد پیدا كرد. روی هم رفته حدود دو سال در ایران بود و سفرهایی به پاره ای از شهرستانها كرد. كار مهمی كه بنجامین در ایران داشت، حفظ حمایت از منافع اتباع امریكا بود و در مورد بازاریابی هم كارهایی كرد كه معتقد بود به علت عدم پشتیبانی دولت آمریكا توأم با موفقیت نبوده است.
بنجامین پس از دو سال اقامت در ایران ، به آمریكا بازگشت و خاطرات خود را درقالب سفرنامه تحت عنوان "ایران و ایرانیان" در سال 1887 در لندن منتشر كرد.
در اینجا بخشی از خاطرات او كه بیانگر تلاش آمریكا برای نفوذ بیشتر در ایران از طریق فعالیت هایی مانند تبلیغات مسیونری مسیحی ، فعالیت های پزشكی و درمانی و آموزشی در ایران است ، عینا نقل قول می شود تا سیاستهای نفوذ قدرتها از طریق ارائه خدمات عام المنفعه مانند، درمان، آموزش وغیره بیش از پیش روشن شود.
بنجامین در خاطرات خود در سفرنامه اش می نویسد:
«عامل مهمی كه میسیونرهای مذهبی در اختیار دارند و این عامل بدون هیچ اشكالی به آنها كمك میكند، وجود چندنفر پزشك در میان آنهاست. پزشكان مذهبی بدون آن كه مستقیما تبلیغ كنند میان مردم در شهرها و دهات رفته و آنها را مجانا مورد معاینه و معالجه قرار میدهند و این كار محبوبیتی برای آنها بوجود میآورد كه بطور غیرمستقیم به پیشرفت كارشان كمك میكند. یكی از رهبران میسیونرها به نام فلچر سالتون میگفت به جای كشیشها به من پزشك بدهید كه با كمك آنها خیلی آسانتر كار خود را پیش میبریم. »
در زمان اقامت بنجامین در ایران اتفاق جالبی هم افتاد كه در مطبوعات نیز به چاپ رسید .او از دست نگهبانان حرمخانه شاه در ایران كتك خورد و اگر یكی از زنان حرم متوجه نشده بود، سفیر و دخترش در زیر مشت و لگد نگهبانان كشته شده بودند.
این موضوع اهمیت هرچه بیشتر یادگیری آداب كشور مقصد را نزد سفرا نشان می دهد هرچند كه
فردای این اتفاق ، بنجامین یادداشتی برای دربار شاه فرستاد. در یادداشت آمده بود كه اگر چنانچه عذرخواهی نشود پرچم سفارت آمریكا پائین كشیده میشود و سفیر دستور تعطیلی سفارتخانه را خواهد داد.
صبح روز سوم «صنیعالدوله» یكی از وزرای برجسته به محل سفارت میرود و تأثر خاطر شاهانه را به سفیر ابلاغ مینماید. سپس منشی سفارت و درشكهچی و جلودار را احضار و در پیش چشمان آنان مسببین واقعه را شلاق میزنند. جالب اینكه از این ماجرا به بعد، ناصرالدین شاه محبت خاصی نسبت به سفیر آمریكا پیدا كرد و حتی دستور داد ماهیانه مبلغ صد تومان به مدرسه دخترانه آمریكایی در تهران كمك شود و به این ترتیب از به هم خوردن روابط دو كشور جلوگیری شود.