فصلی از یك رمان : « شهرهای ناپیدا » اثر ایتالو كالوینو شهرهای ناپیدا

كالوینو در شهرهای ناپیدا در باب زندگی انسان شهری می‌نویسد. اما نه آنچنان ملموس كه بیشتر شبیه شعری است برآمده از تخیل نویسنده. شهرهایی جادویی، خاص و آمیخته به اغراق

1398/02/03
|
13:20

درباره ی نویسنده : ایتالو كالوینو ، نویسندهٔ رمان و داستان كوتاه ایتالیایی است. وی سبك ادبی خاص خود را داشت كه می‌توان آن را سورئال یا پست‌مدرن توصیف كرد. سه‌گانهٔ «نیاكان ما» (شامل شوالیه ناموجود، ویكنت دونیم‌شده و بارون درخت‌نشین) و مجموعه داستان‌های كوتاه شهرهای نامرئی و شش یادداشت برای هزارهٔ بعدی از تحسین‌شده‌ترین آثار او هستند. وی را یكی از مهم‌ترین نویسندگان ایتالیایی قرن بیستم می‌دانند.
« شهرهای ناپیدا » اثری از این نویسنده است . شاید بهترین معرفى برای كتاب شهرهای ناپیدا همان مقدمه كالوینو در ابتداى كتاب باشد كه در پاراگراف اول آن چنین مى‌نویسد:
در شهرهای ناپیدا از شهرهاى عینى موجود و قابل مشاهده خبرى نیست. تمام شهرهاى آن خیالى هستند. نام زنى را بر هر كدام از آنها گذاشتم. كتاب از فصل‌هاى كوتاهى تشكیل شده و هر فصل فرصت مناسبى است براى تفحص و تامل در مسائلى كه در مورد شهرها صادق است.
همچنین در پشت جلد كتاب، درباره آن چنین آمده است:
سفر به شهرهای ناپیدا از ورای گفتگوی خان مغول و ماركوپولو آغاز می‌شود. شهرهایی كه هر كدام نام زنی بر خود دارند و به ظاهر خیالی هستند. كالوینو می‌گوید: «فكر می‌كنم در این كتاب چیزی همانند آخرین اثر عاشقانه خود در مورد شهرها را نوشته باشم، البته این كار را زمانی انجام داده‌ام كه زندگی در آن‌ها مشكل‌تر از همیشه شده است.»
از افتخارات كتاب شهرهای ناپیدا می‌توان به دو مورد زیر اشاره كرد:
برنده جایزه ادبی اشتات‌پرایس (اتریش)
برنده نشان افتخار فرانسه
درباره رمان شهرهای ناپیدا:

كالوینو در شهرهاى ناپیدا در باب زندگى انسان شهرى مى‌نویسد. اما نه آنچنان ملموس كه بیشتر شبیه شعرى است برآمده از تخیل نویسنده. شهرهایى جادویى، خاص و آمیخته به اغراق. شهرهایى كه شاید زمانى همانندى بر كره خاكى به نامى دیگر داشته‌اند، شهرهایى سراسر خیالى و مكان‌هایى خوف‌انگیز و زشت كه شاید هر كلانشهرِ اكنونى در تلاشش براى بهتر و درخشان‌تر شدن روزى به آن قعر برسد.
روند پدیدار شدنِ این مجموعه در ابتداى كتاب از زبان كالوینو شرح داده شده كه بسیار خواندنى است. شرحِ اینكه چگونه پرونده‌هایى براى هر یك از خصوصیات شهرى گردآورده و سعى كرده شهرهایى با خصوصیات مشترك را درون چند دسته طبقه‌بندى كند، از آن رو در سطور پیش رو به تفصیل نمى‌آید كه شوق خواننده را براى سرك كشیدن به صفحات كتاب نكُشد.

از شهرها گفتن به تنهایى شاید كارى حوصله سر بر به نظر آید اما كالوینو براى این كتابش جامه‌اى دوخته كه هم قامتِ نامِ سیاح خوش آوازه‌ی ونیزى، ماركوپولو است. داستان در حالى از زبانِ این جهانگرد روایت مى‌شود كه قوبلاى خان، امپراطور مغول، بر سریر پادشاهى تكیه كرده و سعى مى‌كند با اشارات و علایمِ نامفهومِ این مرد بیگانه، از چند و چون شهرهاى امپراطورى‌اش با خبر شود.

در ابتدا امكان ارتباط كلامى میان قوبلاى خان و ماركو وجود ندارد. ماركو با این زبان بیگانه آشنا نیست بنابراین بخش اعظم كتاب شامل تفكراتِ ماركو آمیخته به خاطراتش از این شهرهاست. از سوى دیگر ماركو حتم دارد تمام آنچه از شهرها مى‌گوید براى خان بزرگ قابل درك نیست زیرا علایم و نشانه‌هاى او از شهرها مى‌تواند برداشتى چند وجهى ارائه دهد. و در این میان فضاى خالى بین اشارات ماركو و درك قوبلاى خان مى‌تواند حقایق را از این رو به آن رو كند. و این همان جادوى موثر كتاب است كه كالوینو با ردپاى ماركو به تمام جهان كشانده است.

در ادامه كالوینو هدف خود و همسفرش را از نگارش كتاب چنین شرح می‌دهد:
آن چیزى كه مورد علاقه‌ى ماركوپولوى من است این است كه بفهمد علل نامعلومى كه مردمان را به ساختن شهرها وادار كرده و مى‌كند، در چه چیزى نهفته است؛ عللى كه به طور یقین، صرف نظر از بحران‌هاى ممكن وجود دارد.
كتاب مجموعه‌اى خیال انگیز از استعاره‌ها، آرزوها، لهجه‌ها، سبك‌هاى زندگى، دلبستگى‌ها و مناظرى است كه چشمِ دلِ خواننده را مى‌نوازد و او را به زندگى شهرى هوشیارتر مى‌كند.
به درستى كه تمام دنیا به دهكده‌ى كوچكى تبدیل شده كه همه‌چیز را به هم شبیه ساخته است.

جملاتی از متن كتاب شهرهای ناپیدا را در زیر بخوانید :
از موج برگشت خاطرات، شهر همانند اسفنج باد مى‌كند و به خود شكل مى‌دهد. توصیفى از زئیره آن گونه كه امروز جلوه مى‌كند، باید تمام گذشته‌ى شهر را نیز در برداشته باشد. اما شهر از گذشته‌ى خود حرف نمى‌زند، آن را همانند خطوط كف دست در اختیار دارد، حك شده در برق‌گیر، در دسته‌ى بیرق‌ها و در هر قطعه‌اى كه به نوبه‌ى خود از مُهر ، دندانه، شكاف و هر نوع نشانه اثرى داشته باشد. (رمان شهرهای ناپیدا – صفحه 30)

آناستازیا، شهر فریبكار، از چنین قدرتى كه به قولى شرّ و به قولى خیراست بهره‌مند است: اگر هشت ساعت در روز، به عنوان تراشكار سنگ‌هاى قیمتى و عقیق‌هاى رنگارنگ كار كنى، زحمت تو كه به آرزو شكل مى‌دهد در حقیقت خود از آرزو شكل مى‌گیرد و تو فكر مى‌كنى كه از تمام آناستازیا لذت مى‌برى در حالى كه برده‌ى اویى. (رمان شهرهای ناپیدا – صفحه 32)

از ماركو پرسید: «روزى كه تمام نشانه‌ها را بشناسم، عاقبت خواهم توانست مالك امپراطورى خود باشم؟»
مرد ونیزى پاسخ داد: «عالیجناب، در این فكر نباش: آن روز خودت نیز نشانه‌اى خواهى بود در میان نشانه‌هاى دیگر.» (رمان شهرهای ناپیدا – صفحه 45)

جهنم آدم‌ها مربوط به آینده‌ى آنها نیست؛ اگر جهنمى در كار باشد، همین است كه در مقابل ماست. جهنمى كه هر روز در آن زندگى مى‌كنیم و با در كنار هم بودن آن را تشكیل مى‌دهیم. براى رنج نبردن از این وضع دو راه حل وجود دارد. راه اول براى بسیارى از آدم‌ها آسان است: جهنم را قبول مى‌كنند و جزیى از آن مى‌شوند و دیگر آن را نمى‌بینند. دومى راهى است پرخطر كه نیازمند توجه، شناخت و استمرار است. جستجو و توانایى تشخیص اینكه چه كسى و چه چیزى در میان جهنم، جهنمى نیست، و اینكه آن را تداوم بخشید و براى آن جاى باز كرد. (رمان شهرهای ناپیدا – صفحه 206)

دسترسی سریع