یادداشت روز : تاریخ حكمت و فلسفه در ایران باستان حكمت و فلسفه در ایران باستان (بخش اول)

هرچند گروهی از پژوهشگران، بر این باورند كه اطلاعات و اسناد مدارك، به اندازه‌ای نیست كه وجود فلسفه‌ای را در ایران باستان اثبات كند؛ اما با توجه به برخی از شواهد و مدارك ایران نیز به نوعی از حكمت و فاسفه برخوردار بوده است

1398/01/11
|
21:50

نویسنده: علی شالچیان

هرچند گروهی از پژوهشگران، بر این باورند كه اطلاعات و اسناد مدارك، به اندازه‌ای نیست كه وجود فلسفه‌ای را در ایران باستان اثبات كند؛ اما با توجه به برخی از شواهد و مدارك ایران نیز به نوعی از حكمت و فاسفه برخوردار بوده است و نگرش فلسفی در ایران باستان از اندیشه‌های باستانی هند و آریایی، آغاز می‌شود كه بعدها همین اندیشه‌ها از دین زرتشتی، تاثیرپذیرفتند.

بنا بر قولی، دانش فلسفه ایران به 3500 سال پیش می‌رسد كه پس از آن، فلسفه زرتشتی از طریق یهودیت، وارد اندیشه غربی و در نهایت، وارد اندیشه افلاطونی می‌ شود؛ اما آنچه مسلم و قطعی است تأثیر فلسفه ایرانی، به اندازه تأثیر متقابلِ یونان بر ایران نبوده است.

از جمله فلاسفه دوره ایران باستان می‌ توان به آرشیت دانا و جاماسب حكیم و گشتاسب و پورداریوش و زرتشت و بزرگمهر و حكیم اُرد و بانو ورتا و حكیم پالُس پارسی و مانی و مزدك اشاره كرد.

در یكی از مكتب های فكری ایران باستان كه همان حكمت زرتشت است، به این دیدگاه اشاره شده است كه خوشبختی و بدبختی و گناهكاری و بیگناهی، به دست خود شخص است. او می تواند راه خیر و نیكی نور را برود یا را هشر و بدی و ظلمت را؛ و كردار شخص است كه او را به سوی بهشت یا دوزخ راهنمایی می كند.

در یسنا آمده است: "أی اهورا مزدا به واسطه اندیشه نیك و به واسطه بهترین درستی و به واسطه اعمال و گفتار نیك سرانجام به نزد تو توانم رسید. "

همچنین آمده است: "و بشود كه ما از زمره كسانی باشیم كه جهان را بسوی ترقی و كمال می كشاند ."

سه پایه اساسی فلسفه زرتشت (گفتار ، كردار ، پندار نیك) قرن ها بعد در گفته‌های بودا نیز نمایان شد و احمالا غیر قابل انكار است كه اندیشه های مختلف در جهان همواره برهم اثرگذار بوده است وهمچنین ازهم اثرپذیرفته است.

لازم به ذكر است كه بسیاری از آثار مكتوب و برجامانده از فلسفه و حكمت ایران باستان به علت های مختلفی از جمله به سبب حمله عرب ها به ایران، و همچنین به سبب حمله مغول ها، از بین رفت .

البته، مطالبی نیز از فلسفه ایران باستان باقی ماند و استادان حكمت ایرانی آن ها را به شاگردانشان منتقل كردند و سرانجام افرادی همچون شیخ شهاب الدین سهروردی آن را ادامه دادند.

سهروردی فیلسوف اشراقی ایرانی، در چندین مورد از آثار خویش به حكمای خسروانی و پهلوی ایران باستان اشاره می كند. این كه سهروردی در استفاده از آراء و افكار حكمای ایران باستان از چه منابعی استفاده می كرده است، محل بحث است، ولی به هر حال آرای حكیمان ایران باستان از طریقی به دست او رسیده است. حكیم سبزواری، از حكمای ایران باستان با نام "فهلویّون" یاد می كند، و معتقد است كه آنان، وجود را حقیقتی واحد مى ‏دانستند كه دارای مراتب مختلف است.

حكمت سهروردی، حكمت خسروانی و حكمت نور است. نور برای اولین بار در ایران مطرح شده است و حكمای ایران باستان (آیین مهر و زرتشت) از نور سخن گفته‌اند. سهروردی حكمت خسروانی را احیاء كرد و در این راه به شهادت رسید. شیخ اشراق با الهام از حكمت ایرانی، اصالت را برای نور قائل بود در حالی كه حكمتِ یونانی اصالت را به وجود نسبت می داد.

در تعریف وجود گفته می شود: نور آن چیزی است كه به خودی خود آشكار است و غیر خودش را نیز آشكار می كند. سهروردی می‌ گوید: این تعریف برای نور است. او می‌ گوید: وجود بدون نور نمی ‌شود و مبنا را نور می‌ داند. شیخ اشراق نور را نور معنا و نور عقل دانسته است و خداوند را نورالانوار می‌ داند. در نظر او حقیقتِ عالم نور است.

آیا چیزی می‌تواند در عین آشكار بودن پنهان باشد؟ حكیم سبزواری می ‌گوید: یا من هو اختفی لفرط نوره، الظاهر الباطن فی ظهوره. ای حضرت حقی كه از شدت ظهور پنهان هستی . تو آشكاری در حالی كه با وجود آشكار بودن، آشكار بودنت پنهان است.

دسترسی سریع