از منظر اهل حكمت هر چیزی كه در جهان وجود دارد دارای استعدادهایی است. استعداد هر چیزی عبارت است از آمادگی آن برای قبول صورتی یا حالتی.
نویسنده:علی شالچیان
از منظر اهل حكمت هر چیزی كه در جهان وجود دارد دارای استعدادهایی است. استعداد هر چیزى عبارت است از آمادگى آن براى قبول صورتى یا حالتى. استعداد در نظر فیلسوفان قرون وسطى عبارت بوده است از كیفیت تحقّق یافتن چیزى از طریق تحقّق یافتن بعضى اسباب و شرایط و برطرف شدن موانع. این كیفیت را استعداد گویند و خاصیت پذیرندگى آن را امكان استعدادى و قوه گویند.
بنابراین، استعداد داراى دو معنا است: الف- كیفیت آمادگى ب- خاصیت پذیرندگى.
ابن سینا گوید: "استعداد چیزى نیست جز مناسبت كامل براى چیزى كه مستعد قبولِ آن مناسبت است. به عنوان مثال، آب اگر گرماى زیاد بپذیرد، گرما و صورت آب با هم جمع مىشوند. این اجتماع، براى صورت آبى نامناسب و براى صورت آتشى مناسب است. حال اگر این مناسبت شدت یابد، استعداد آب براى تبدیل به آتش زیاد مىشود. در این حالت، حق صورت آتشى است كه بر این ماده افاضه شود و حق صورت آبى است كه فاسد گردد." (كتاب نجات بوعلی).
پس استعداد شىء عبارت از این است كه شىء در مرحله نزدیك به فعلیت باشد، یا دور از این مرحله باشد. این مرحله (استعداد) حد اقل ثبوت عادت است.
البته، امروزه استعداد در روان شناسی به معنای شایستگى به كار برده می شود. شایستگى عبارت است از یك خاصیت جسمانى یا نفسانى كه به موجب آن، انسان مى تواند در كار معینى تمرین كند. استعداد به این معنا را روانشناسان جدید، مىشناسند و به كار مى برند.
كلاپائد (Clapaede)گفته است: معنای شایستگى متضمن معنى استعداد طبیعى و اختلاف فردى است. ممكن است ما شایستگى هاى اكتسابى را بر زبان آوریم، اما در چنین اصطلاحى مقصود ما حقیقت استعداد طبیعى است، نه استفاده از تجربه و كسب عادت و سرعت و مهارت. اگر تمام مردم یك قابلیت و استعداد واحد، براى كسب علم داشته باشند، در این صورت شایستگى بى معنا است.