در بخش نخست از این نوشتار مطالبی را در مورد بهمنیار، شاگرد برجسته بوعلی، و اندیشه هایش تقدیم شما شد و اكنون این موضوع را پی می گیریم.
در بخش نخست از این نوشتار مطالبی را در مورد بهمنیار، شاگرد برجسته بوعلی، و اندیشه هایش تقدیم شما شد و اكنون این موضوع را پی می گیریم.
بهمنیار، همچون دیگر مشائیان، موضوع علمِ مابعدالطبیعه را "موجود از آن رو كه موجود است" یعنی وجود- دانست. موضوعاتِ علوم دیگر مانند اعراض ذاتی برای وجود محسوب می شوند و چگونگیِ وجود آن ها در این علم معین می شود.
از نگاه بهمنیار، هرگاه گفته می شود چیزی موجود است دو معنا در این سخن قصد می شود:
1- معنای مجازی آن این است كه آن شی ء دارای وجود است ، مانند اضافه سر به صاحب آن .
2- معنای حقیقی آن این است كه موجودیّت شی ء، همان وجود آن است؛ به این معنا كه وجود، چیزی نیست كه شی ء بدان در اعیان موجود شود بلكه وجودِ شی ء بودن یا شدن آن است ، زیرا در غیر این صورت تسلسل لازم می آید.
بهمنیار بیان می كند كه حمل وجود بر مصادیق خود، تشكیكی است نه متواطی؛ و جسمیّت بر جسمیّت تقدم ندارد، اما جوهر بر عرض و علت بر معلول تقدم دارد. او نتیجه می گیرد كه عمومیّتِ وجود از قبیل عمومیّت جنس نیست و حمل آن بر آنچه ذیل آن قرار می گیرد و موضوع آن است حمل لازم است ، نه حمل مقوم .
بنابر گفته بهمنیار، تخصص هر وجود در اضافه و نسبت دادن آن به موضوع خودش است. اضافه وجود به ماهیات، كه موضوعاتِ وجودند، از قبیل اضافه اعراض به موضوعات آن هاست كه مقوم و سبب آن ها به شمار می روند. البته، این معنا فقط در مورد ممكنات و معلولات است، زیرا وجودِ واجب را سببی نیست .
از نگاه بهمنیار، شی ء چه در خارج و چه در ذهن ، از وجود منفك نیست و اگر جدا باشد، دیگر شیء نیست. شیء موجودِ معینی میان موجودات نیست، بلكه از معقولات ثانی است؛ و وجود در قیاس با اقسام خود نیز همین طور است .
به گفته عبدالرزاق لاهیجی، ابن سینا در پاسخ شاگرد خود، بهمنیار، درباره مسئله جعل ، به جعل بسیط ماهیات قایل شده است. از سوی دیگر، عبارت های بهمنیار درباره وجود، حاكی از باور به اصالت وجود است.
بهمنیار مرتبه علت و معلول را مساوی ندانسته است و اختلاف آن ها را در سه جهت می داند: 1-تقدم و تأخر 2-استغناء و احتیاج 3- وجوب و امكان . وجود علت مقدم بر وجود معلول است و علت در وجود خود محتاج معلول نیست، بلكه یا به ذات خود یا به علت دیگر موجود است .
بهمنیار، جنس بودنِ جوهر را نفی كرده است و همان گونه كه عرض را مفهومی عرضی نسبت به مقولات نُه گانه اعراض می داند، جوهر را مفهومی جامع می داند كه بر پنج مقوله دیگر (ماده ، صورت ، جسم ، نفس و عقل ) حمل می شود .
از نگاه بهمنیار، حكمت همان خروج نفس به سوی كمال در علم و عمل است . لذّت ، تابع ادراك و بلكه همان ادراك است و لذت حقیقی، لذت عقلی است و معشوق حقیقی، كمال مطلق است . وی وجود را سعادت و دركِ وجود را نیز سعادت می داند، كه طبعاً هر موجودی به حسب بهره ای كه از نعمت وجود و آگاهی به آن دارد، از این سعادت برخوردار است .
بهمنیار در اندیشه ها و آرای فلاسفه پس از خود تأثیرگذار بوده است . حكیمان پس از وی آرای او را نقل و نقد كرده اند. از جمله ، میرداماد در قبسات آرای او را نقل و بررسی كرده است، و ملاصدرا در مسئله اصالت وجود، امكان فقری و ملاك و مدار نیاز معلول به علت، و برهان در نفی حركت در مقوله أن یفعل و أن ینفعل و موارد دیگر از اندیشه بهمنیار بهره برده است و به نقل مطلب از وی پرداخته است. وی همچنین، در برخی مواضع قول او را در كتاب "التحصیل" نقد و رد كرده است .