الكساندر سِرگِیویچ پوشكین شاعر و نویسندهٔ روسی سبك رومانتیسیسم است. او در 6 ژوئن 1799 در شهر مسكو چشم به جهان گشود و در 10 فوریه 1837 در سن پترزبورگ درگذشت. پوشكین بنیانگذار ادبیات روسی مدرن به حساب میآید
درباره نویسنده : الكساندر سِرگِیویچ پوشكین شاعر و نویسندهٔ روسی سبك رومانتیسیسم است. او در 6 ژوئن 1799 در شهر مسكو چشم به جهان گشود و در 10 فوریه 1837 در سن پترزبورگ درگذشت. پوشكین بنیانگذار ادبیات روسی مدرن به حساب میآید و برخی او را بزرگترین شاعر زبان روسی میدانند.
كتاب « دختر سروان » اثری از این نویسنده است كه دكتر پرویز ناتل خانلری كتاب را ترجمه كرده است. كتاب اولین بار در سال 1341 توسط انتشارات امیركبیر منتشر شده است
داستان «دختر سروان» در مورد پتر آندرویچ جوانی اشراف زاده در اواخر قرن هجدهم میلادی است. او به سن سربازی رسیده است و پدرش بر خلاف نظر مادرش او را به خدمت نظام می فرستد و از روابط خود استفاده می كند تا پسرش را به منطقه ای دورافتاده در شرق رود ولگا و كنار دشت های قزاقستان اعزام كنند. در راه مرد كُزَك ناشناس راهنمای او می شود. پتر آندرویچ در قلعه ای نزدیك به شهر ارنبورگ مشغول خدمت می شود. وی عاشق ماریا دختر سروان محل خدمتش می شود. چندی بعد كُزكی كه به طور اتفاقی راهنمای او شده بود یعنی یملیان پوگاچف علیه حكومت روسیه قیام كرده و به قلعه آن ها حمله ور می شود و پتر آندرویچ رودرروی او قرار می گیرد. پوگاچف به پاس پوستینی كه پتر آندریوج به او بخشیده جان او را نجات داده و از وی حمایت می كند با این حال آندرویچ قبول نمی كند كه به سپاه پوگاچف بپیوندد. از طرف دیگر آندرویچ برای حمایت از دختر مورد علاقه خود حوادث دور از ذهنی را باید از سر بگذراند و در این بین رقیبی عشقی از همه بیشتر برای او دردسر ساز می شود...
صفحه ابتدایی كتاب با خلاصه چندین خطی داستان آغاز می شود كه تقریبا چكیده كتاب است و تمامی روایت را تا فصل انتهایی بیان می كند. گویا آنچه در این داستان می گذرد مهم نیست و تنها انتهای داستان جلوه گر آن است و از سبك داستان قابل درك است كه انتهای كتاب چندان اهمیت ندارد و پایان خوش غیر قابل اجتناب است و آنچه اهمیت دارد فراز و فرود حوادث و رویارویی قهرمان داستان با آنها است، ولی به واقع هیچكدام اهمیت ندارد كه در واقع به تنهایی اهمیت ندارند و آنچه از بطن داستان تراوش می كند، عشق است و هویت دو گانه آن كه از یك سو آرامش است و دیگر سو بلای جان. آرزوی وصال یار است و سختی های پیش رو...
همانطور كه اشاره شد مضمون داستان عشق است و در این بین كسانی به قهرمان داستان در مورد عشق نهیب می زنند:
"چون خاموش شدم سری تكان داده و گفت: برادر، اینها همه درست است. اما چرا می خواهی ازدواج كنی؟ من افسر نجیبی هستم و نمی خواهم تو را فریب بدهم، ولی باور كن كه ازدواج، دیوانگی محض است. برای چه می خواهی این طوق لعنت را به گردن بیندازی و یك مشت بچه درست كنی؟ شیطان، حرف مرا بشنو دختر سروان را از سر باز كن." ولی قهرمان داستان ما كه اتفاقا راوی نیز هست و چندین بار خواننده را مخاطب قرار می دهد گوشش به این حرف ها بدهكار نیست و هر سختی به جان می خرد تا محبوب را دریابد.
بخش هایی از فصل اول این رمان را به صورت داستان صوتی كه توسط ایرانصدا با صدای میكاییل شهرستانی تهیه شده از فایل زیر بشنوید .