بعد از سفر دوم ناصرالدین شاه به ژاپن باب رفت و آمد ژاپنیها به ایران باز شد و اولین وزیرمختار ژاپن آكی ئو كازاما به ایران آمد.
نویسنده: مهرنوش محتشمی
زمانی كه ناصر الدین شاه از سفر دوم خود از اروپا به ایران بازمیگشت در پترزبورگ، تاكهآكی انوموتو سركنسول ژاپن در روسیه را به حضور پذیرفت و علاقهمندی خود را نسبت به برقراری مناسبات دوستانه بین دو كشور اعلام كرد. انوموتو طی گزارشی موضوع را به اطلاع كاارو اینونه وزیر خارجه وقت ژاپن رسانید. اینونه، هیأتی تجاری- سیاسی كه مركب از نوبویاسو فوروكاوا فرمانده هنگ مهندسی ستاد كل ارتش، سونایچیرو یوكویاما ، معاون مدیر شركت بازرگانی، اوكوراگومی ، نماینده اداره بازرگانی وزارت دارایی و پنج بازرگان به ریاست یوشیدا در پنجم آوریل 1890 با ناو جنگی هیئی روانه ایران كرد.هیأت اعزامی در اواخر ماه ژوئیه از راه بوشهر به سوی تهران حركت كردند و در تهران به حضور ناصر الدین شاه رسیدند و پس از شش ماه توقّف از طریق بندر انزلی راهی استانبول شدند. از این تاریخ به بعد، باب آمد و رفت ژاپنیها به ایران باز شد و افرادی چون یاسوماسا فوكوشیما در سال 1896 تویوكیجی ایئناها ، در سال 1899 ماساجی اینوئه ، در سال 1902 كوتارو یاماتوكا در سال 1909 را میتوان نام برد كه هر كدام با دیدگاههای خاص خود وضع اجتماعی و سیاسی ایران را ترسیم كردهاند كه حاصل مطالعات آنها در ژاپن به چاپ رسیده است.
از میان این افراد كوتارو یاماتوكا معروف به حاجی كوتارو، اوّلین ژاپنی است كه در دوره میجی اسلام را پذیرفته و در سال 1909 به زیارت حج مشرّف شده است.او در خاطرات خود به نكته مهم و اساسی درباره جهان اسلام اشاره كرده و مینویسد:
"سیاست جهان بدون در نظر گرفتن دنیای اسلام ناقص است."
البتّه بیان این عقیده در آن زمان، نقش اسلام را در تبیین سیاست جهانی نشان میداد. امّا میتوان به آسانی پذیرفت ژاپنیهایی كه در آن دوره به ایران میآمدند، به دلیل ناآشنا بودن با فرهنگ و تمدّن ایران برداشتهای نادرست از جامعه ایرانی داشته باشند. از این رو هرچه میدیدند و یا میشنیدند برای آنان جالب، جذّاب و شگفتانگیز و باورنكردنی بوده است. بیشك تفاوت دو فرهنگ با ویژگیهای مخصوص به خود میتوانست در برداشتهای ژاپنیها كه به ایران سفر میكردند مؤثّر باشد زیرا هیچگاه ایران در مسیر راه بازرگانان، سیّاحان و دانشجویان و سیاستمداران كه به آسیا سفر میكردند نبود، تا شناختی از ایران كسب كرده باشند. اصولا ایران برای ژاپنیها دنیای ناشناختهای بود.
با شروع جنگ ژاپن با روسیه و انتقال اخبار جنگ و پیروزیهای ژاپن از طریق جراید آن دوره، احترام ایرانیان به ژاپنیها بیشتر شد و انعكاس همین اخبار، در روشن كردن افكار عمومی و قیام مردم بر علیه حكومت مركزی و پیروزی انقلابیّون نقش مؤثّری داشت. در سالهای بعد، علاقهمندی دو كشور برای ایجاد روابط سیاسی- تجاری، موجب تأسیس كنسولگری ژاپن در سال 1925/ 1304 ش. در تهران شد.
در سال 1929/ 1308 ش. آكییو كازاما به عنوان وزیرمختار ژاپن تعیین و روانه ایران شد. كازاما كمتر از سه سال در ایران ماند. او شیفته فرهنگ و تمدّن ایران شد. درباره تاریخ ایران به مطالعه پرداخت، ذوق و هنر ایرانیان را ستود و به ادب فارسی دل بست. به حافظ و خیّام و فردوسی عشق ورزید. از هر جا كه گذر كرد دیدهها و شنیدههای خود را یادداشت كرد و به عنوان سیاستمداری كارآمد، وضع ایران را بررسی كرد و چون به وطن خود برگشت یادداشتهای خود را به صورت مدوّن تحت عنوان: «سرزمینهای ایران، عربستان و تركیه» به چاپ رسانید. سفرنامه كازاما جالب و خواندنی است و ما را با دیدگاه یك سیاستمدار عالم و دانشمند، نسبت به ایران آشنا میسازد و نشان میدهد كه كهن سرزمین ایران را از چه منظری بررسی كرده و چگونه مسایل اجتماعی و فرهنگی را ارزیابی كرده است. آنچه مسلّم است، كازاما به اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران و بازتاب آن نگاهی منصفانه داشته است.
شرح كازاما از تمدن، هنر، فرهنگ و ادب ایران سرشار از تحسین مردمی است كه این مایههای معنوی را بار آوردهاند. او میگوید كه ایرانیان، مانند چینیان، ادبیات بسیار زیبا و لطیف دارند، و زبانی كه در بیان از معنی فرا میرود. ایران از عهد باستان كشوری بوده است با سیصد گونه آداب و سه هزار گونه مراسم دقیق تشریفاتی، و معماران ایرانی (عهد باستان) علم و فن ساختمان نخوانده بودند، اما باز معماران ژاپنی به پایه آنها نمیرسند، خط زیبا و خوشنویسی برای ایرانیان هنر است، و هنر ایران با آن كه در اصل تجملی است، گرایش بسیار به مفید و كارآمد بودن (در زندگی) دارد. ذوق عالی و حس زیباییشناسی از هزاران سال پیش با جان و دل مردم ایران سرشته شده است؛ ایرانیان مردمی شاعرطبع و ادبپیشهاند و بیشترشان مانند حافظ (شاعر بزرگ ایرانی) ذوق زیباییشناسی دارند، اهل خرد و معرفتاند، و شیوه زندگانی را میدانند.
كازاما، ایرانیان را مردمی هنرور میشناسد و در سفرنامه اش می نویسد:
ایرانی نبوغی كمنظیر در پرداختن نقش و نگار دارد و تنها ملتی كه از سه هزار سال پیش تا به امروز صنایع و هنرهای دستی را نگاهداشته، فقط ایران است.