در بخش اول از این نوشتار به بخشی از زندگی ابوحیان توحیدی و برخی از ویژگی های فكری و خلق و خوی او اشاره شد . در ادامه به شخصیت و اندیشه های این فیلسوف میپردازیم
نویسنده : علی شالچیان
در بخش اول از این نوشتار به بخشی از زندگی ابوحیان توحیدی و برخی از ویژگی های فكری و خلق و خوی او اشاره شد و بیان گردید كه او با ابوالفضل ابن عمید و ابوالفتح ابن عمید و با صاحب بن عباد سازگاری نكرد و پس از مدتی از آن ها جداشد و اكنون ادامه این نوشتار را پی می گیریم.
اختلاف سلیقه ابوحیان و صاحب بن عبّاد در ظاهر بدان علت بود كه ابوحیان توقع توجهی خاص از او داشت، اما صاحب بن عبّاد از آغاز ورود ابوحیان به سبب مدح ابن عمید، كینه او را در به دل گرفت و نیز از اینكه ابوحیان گه گاه در مجالس وی قدرت ادبیِ خود را به رخ میكشید، از او چندان دلخوش نبود، از این رو برای تحقیر وی او را در جرگه نسّاخان خویش قرار داد، در حالی كه ابوحیان مدعی بود، تنها برای رهایی از این حرفه بغداد را ترك گفته است.
ناگفته نماند كه ابوحیان اندیشمندی بود كه منتقد اجتماع زمان خویش نیز بود و سخنان گزنده اش نسبت به بیدادگری ارباب قدرت و نابسامانی های اجتماعی همواره زندگی او را در خطر و سختی افكنده بود.
ابوحیان توحیدی در مقدمه یكی از كتاب هایش می نویسد: "در زمانه ای زندگی می كنم كه پیشوا عادل نیست و زاهد پارسا نیست؛ توانگر نمی بخشد و فقیر نمی شكیبد؛ دوست یاری نمی كند؛ همسایه پرده داری نمی كند؛ نادان در فكر آموختن نیست و عالم پرهیزگاری نمی ورزد؛ قاضی بیدادگر است، و شاهد دروغگو و تاجر متقلب است.
به هر حال، صاحب بن عبّاد هیچ گاه در او به چشم یك ادیب ننگریست، به ویژه كه نثر ابوحیان با نثر صاحب و كاتبان دستگاه وی كه به پیروی از نثر ابن عمید از سده 3 ق به طور روز افزون به سمت نوعی تكلف و تصنع می رفت، تفاوت زیادی داشت.
سرانجام، حساسیت طبع ابوحیان سبب شد تا پس از 3 سال، صاحب بن عباد را بدون آنكه حتی دیناری از او دریافت كرده باشد، رها كند و بدون توشه به بغداد باز گردد. پس از بازگشت، ابتدا به وساطت ابوالوفای بوزجانی كه در مدت اقامت در دستگاه ابن عمید در ارجان با او آشنا شده بود، كاری جزیی در بیمارستان عضدی بغداد یافت، سپس توسط همو و زید بن رفاعه به ابن سعدان معرفی شد.
ابوحیان در سال 371 ق به درخواست ابن سعدان اقدام به تألیف كتاب الصداقة و الصدیق كرد. پس از آنكه در 373 ق صمصام الدوله بویه ای، ابن سعدان را به وزارت برگزید، ابوحیان به عنوان ندیم وارد دستگاه او شد و شب ها در مباحث مختلف فلسفه و اخلاق و ادب با وی به گفت و گو می نشست كه حاصل آن به صورت كتاب "الامتاع و المؤانسة" بر جای مانده است.
از آن رو كه در منابع از این وزیر گاهی با عنوان ابن سعدان و گاه با عنوان ابو عبداللّه عارض نام برده شده است، برخی به اشتباه او را دو تن پنداشته اند . در همین دوران بود كه ابوحیان در مجالس ابوسلیمان سجستانی نیز شركت میكرد و همچون سخنگوی وی، آرای او را در مجالس ابن سعدان عرضه می داشت، اما این دوران خوش چندان نپایید و با عزل و قتل ابن سعدان در 375 ق ابوحیان بزرگ ترین حامی خویش را از دست داد.
پس از آن، آگاهی چندانی از شرح حال او در دست نیست. به نظر میرسد كه در تنگدستی و از ترس ابوالقاسم عبدالعزیز بن یوسف وزیر، در اختفا روزگار می گذرانده است، و تا حدود 391 سال در بغداد بوده است و آنچه مسلم است وی سال های آخر عمر خود را در شیراز سپری كرده است.