سفرنامه ی سیاحان به ایران زمین : این قسمت سفرنامه سر مورتیمر دوراند سفرنامه سِر مورتیمر دوراند

سفرنامه دوراند مجموعه‌ای از گزارش‌های مامور انگلیسی سِر مورتیمر دوراند برای به‌دست آوردن اطلاعات از وضعیت ایران برای تصویب سیاست‌های جدید انگلیس است.

1397/10/12
|
14:32

نویسنده : مهرنوش محتشمی
مامور انگلیسی ، سر مورتیمر دوراند از سال 1894 تا 1900 میلادی برای انجام ماموریتی به ایران فرستاده شد .این ماموریت با خواست نخست‌وزیر وقت انگلیس لرد رُزبری آغاز شد كه از خدمات پیشین سر دوراند در هند و افغانستان بسیار خرسند بود.
در آن زمان ، نفوذ روسیه در دربار ایران بسیار گسترش یافته و از سوی دیگر توجه دولت بریتانیا به حوادث دیگری از جمله درگیری با دولت بوئر (1899) معطوف بود. همین دو عامل بر فعالیت دوراند به‌عنوان وزیر مختار انگلیس در تهران تأثیر گذاشت.
دوراند از دیده ها و شنیده هایش در ایران كتابی نوشت كه به نام سفرنامه دوراند منتشر شد.
در نامه‌نگاری رسمی با لرد كرزن، دوراند سه راه برای وضع سیاست انگلیس در ایران طرح می‌كند:
راه اول رسیدن به توافق با روسیه تزاری بر سر حفظ منافع انگلیس؛ راه دوم هشدار دادن به روسیه است كه پیشروی تند در شمال ایران با واكنش شدید انگلیس در جنوب روبه‌رو خواهد شد و هرگونه فعالیت روس‌ها در مناطق جنوب از جمله دایر كردن كنسولگری را ناممكن خواهد ساخت. راه سوم ادامه سیاست سنتی نسبت به ایران و نظام سلطنتی‌اش در چهارچوب ایجاد تغییرات روزافزون و بهبود بخشیدن به مدیریت و اداره كشور.
خود دوراند طرفدار خط‌مشی سوم بود كه مورد پسند لرد كرزن و مورد اعتراض و انتقاد هربرت بوئن نماینده سیاسی امریكا در تهران قرار گرفت. در نهایت سه راه حل «دوراند» برای حل مساله ایران با ترور ناصرالدین‌شاه خاتمه یافت و مذاكرات دوراند با دولت انگلیس درباره استقراض به ایران شكست خورد.
پایان مأموریت دوراند و بازگشت او به وطن در آوریل 1900 میلادی و مصادف با تصویب استقراض از سوی دولت روسیه بود.


در پایان، بخشی از سفرنامه سر مورتیمر دوراند را كه درباره وضعیت ایران نوشته شده است نقل می كنیم. او تصویری از وضعیت ایران در دهه های پایانی قرن بیستم ارائه می دهد و تحلیلش از وضعیت دربار و حكومت ، جالب و خواندنی ست :
" از آن جا كه یك سالی است در ایران هستم بدنیست نظرم را درباره شرایط كنونی كشور و همچنین درباره آن چه برای بهبود وضع خودمان باید كرد، بنویسم. چندی پیش، از سرهنگ پیكو، وابسته نظامی مان در تهران كه اطلاعات قابل توجهی درباره ایران دارد، خواستم تا سازمان اداری كشور را بررسی كند و همه اطلاعاتی را كه فراهم كرده برای من بفرستد. شماری از مقالات جالب او را ضمیمه كرده ام. علاوه بر آن گزارشی از نواب حسنعلی خان، منشی بخش شرق شناسی، درباره درآمدهای كشور و یادداشتی درباره شخصیت صدراعظم هم ضمیمه كرده ام. این مقالات و همچنین گزارش های نمایندگانِ پیش از من اطلاعات زیادی از شرایط داخلی ایران و روابط خارجی آن دربردارد كه مرا از بررسی جزئیات بی نیاز می كند. تردیدی نیست كه اگر با معیارهای اروپایی قضاوت كنیم، شرایط داخلی ایران اصلاً رضایت بخش نیست. شاه حكومتِ ایالات و مناصب مهم دولتی را بطور منظم به كسی كه بیش ترین پول را بپردازد برای دوره های كوتاه می فروشد. به همین سبب، كشور را غارت می كنند و نظام اداری به شدت نابسامان است. دولت مركزی ضعیف است. اوضاع مالی بسیار مغشوش است و طی سه سال گذشته میزان كسری سالانه 000، 50 لیره استرلینگ بوده است. بخش قابل توجهی از حقوق سربازان و كسانی كه در دیگر بخش های دولتی كار می كنند، پرداخت نشده است. ارتش گروهی از عوام النّاس اند كه نه اسلحه و مهمات به دردخور دارند و نه چیزی به اسم نظم و انضباط. در كشور هیچ محكمه قضایی قابل اعتمادی نیست. عملاً جاده ای وجود ندارد، درنتیجه گسترش تجارت با موانع بسیار روبه روست. سرانجام، مملكت پر است از پول بی ارزشی كه باعث كمبود بیش تر و فشار بیش تر بر فقراست و این منجر به شورش هایی برای نان شده است. ازجمله عوامل عمده این وضعیت، حرص و آز و بی عرضگی شاه است. البته شاه تنها مقصر نیست. ولیعهد هم شخصیت ضعیفی دارد و موجب شده است ایالت شمالی اش، آذربایجان، بسیار بد اداره شود. ظل السلطان هم اوضاع را به حال خود گذاشته و بی نظمی جنوب كشور را فرا گرفته است، البته اگر خودش در این بی نظمی نقش نداشته باشد. سومین و محبوب ترین پسر شاه، نایب السلطنه، كه فرماندهِ كل قشون است، به هزینه سربازان ثروتمند می شود؛ یعنی از رفاه آن ها غفلت می كند و آن ها را می چاپد. صدراعظم هم همه كارهای دولت را در دست گرفته است و از عهده آن ها برنمی آید. اگرچه در مدیریت شاه و در مبارزه با دشمنان متعددش بسیار هوشمند است ولی در اداره امور بی كفایت است و قدرت سازمان دهی ندارد. به هیچ كس اعتماد نمی كند و می كوشد همه كارها را خودش انجام بدهد و نتیجه این كه بسیاری از ادارات عمومی عملاً به حالت تعطیل درآمده و صدراعظم هم زیاد ی گرفتار است و مملكت هم بدون هیچ روشمندی و با شلختگی اداره می شود. موقعیت ما در ایران به عنوان مانعی در برابر توسعه طلبی روسیه، دركل چندان بد نیست ولی به آن خوبی كه باید باشد نیست و اگر حواسمان جمع نباشد و از فرصت ها استفاده نكنیم، بعید نیست از آن چه هست بدتر شود. اگر ایران ورشكست شود یا گرفتار بی نظمی و اغتشاش شود، شرایط به سرعت وخیم خواهد شد و به روسیه این بهانه و مشروعیت را خواهد داد كه مداخله كند. به علاوه، ما باید به ایران به عنوان بازاری برای تجارت خود بنگریم. ناگفته روشن است كه از این نظر، وضع فعلی هنوز خیلی مانده تا مطلوب شود. "

دسترسی سریع