رمان زندگی دوم كتاب جدید اس جی واتسون نویسنده مشهور بریتانیایی و پدید اورنده رمان معروف پیش از آنكه بخوابم است.
درباره نویسنده : اس جی واتسون یك پدیدآور و رماننویس اهل بریتانیا است. از آثار او میتوان به پیش از آن كه بخوابم (2011) اشاره كرد. رمان زندگی دوم كتاب جدید اس جی واتسون نویسنده مشهور بریتانیایی و پدید اورنده رمان معروف پیش از آنكه بخوابم است.
هر روایت داستان در دو شهر لندن و پاریس اتفاق میفتد، جولیا عاشق عكاسی ست و زندگی آرامی دارد تا اینكه یك روز خبر مرگ مشكوك خواهر كوچكترش را میشنود و این اتفاق ناگوار زندگی اش را زیرو رو میكند و از آنجا كه خودش را در این اتفاق مقصر میداند تصمیم میگیرد برای پی بردن به علتش به پاریس سفر كند و دوستان خواهرش را پیدا كند،اما در این راستا از رازهای خواهرش با خبر میشود و…
اس جی واتسون به خوبی به خصوصیات جنس مونث آگاهی دارد، طوری كه گاهی در طول داستان متعجب میشویم كه نویسنده كتاب مرد است.
سبك كتاب زندگی دوم، مانند كتاب پیش از آنكه بخوابم حیرت انگیز و بی نهایت گیراست. داستان هنرمندانه و هوشمندانه اس جی واتسون به جذابیت بیشتر داستان میافزاید.
قسمت هایی از رمان زندگی دوم را در زیر می خوانید :
انگشت هایم را روی عكس میكشم، یادم است كه عادت داشتم دوربین عكاسی ام را با خودم همه جا ببرم؛ همانطور كه ماركوس دفترچه طراحی، و دوستمان یوهان دفتر یادداشتش را همراهش همه جا میبرد. این اجسام صرفا وسیله و ابزار كار نبودند؛ بخشی از وجود ما بودند و همان كسی كه بودیم.
از سر پیچ وارد خیابان خودمان میشوم. چند خانه آن طرف تر، اتومبیل پلیس پارك شده است. با این حال میبینم درِ ورودی خانه ی ما باز است. شروع میكنم به دویدن و ذهنم به كل از همه چیز خالی میشود؛ جز اینكه باید هرطور شده پسرم را ببینم.
من كشف كردم كه شیفته و شیدای خواهرم هستم، و با وجود اختلاف سنی بین مان مثل دو قلوها خیلی به هم نزدیك شدیم؛ به طوری كه ارتباط روحی و عاطفی واقعاً عمیقی میان ما دو نفر شكل گرفت.
چشمهایم را میبندم و تا جایی كه در توانم هست، نفس عمیقی میكشم. روی پر كردن ریههایم متمركز میشوم و شانههایم را صاف میكنم. در حالی كه نفسم را بیرون میدهم، حس میكنم نگرانی و فشار عصبی، كه در وجودم بود، دود شده و به هوا رفته است. به خودم میگویم: هیچ دلیلی ندارد نگران باشی، من مرتب به اینجا میآیم تا دوستانم را ببینم و با آنها نهار بخورم، در جریان برنامه آخرین نمایشگاهها قرار بگیرم، و در برنامه سخنرانیها حضور داشته باشم.
به آخرین تماس تلفنی خواهرم، كیت، فكر می كنم. ساعت دو نیمه شب بود؛ و برای او كه ساكن پاریس است، حتی دیرتر هم بود. صدایش غیرعادی بود. حدس می زنم مست بود. می خواهد كانر را پس بگیرد. او متوجه نیست كه چرا من اجازه نمی دهم كانر پیش او باشد. این منصفانه نیست و در ضمن، او تنها كسی نیست كه فكر می كند من و هیو خودخواه هستیم و رفتارمان قابل تحمل نیست.